در حافظه موقت ذخیره شد...
کار سخت شجاعی و «هوادار» تازه آغاز شده است
چه مأموریت ترسناکی!
روزنامه نگار
«هوادار» که تا همین چند سال پیش وجود خارجی نداشت و تیمی تازه تأسیس است، در فوتبال باشگاهی تهران و ایران خالق داستانهای تازه و جالبی بوده و این قصهسازیها در این فصل هم استمرار یافته است. تیمی که با همت رضا عنایتی از اعماق لیگ دسته اول کشور به لیگ برتر ارتقا یافت، با تلاش همین مربی در فصل نخست حضورش در این تیم نیز سند ابقا در لیگ برتر را گرفت ولی در دو سال بعدی نوسانهای شدیدی داشته است. دوره حضور «ساکت الهامی» در این تیم که فصل گذشته را در بر گرفت، بجز در دو سه بازی خاص نتایج قابل قبولی را موجب شد و خطر بازگشت به دستهای پایینتر هرگز این تیم را به طور جدی تهدید نکرد. امسال اما محمود فکری نتایج ضعیفی گرفت و برای سران این باشگاه چارهای بجز تغییر مربی نماند. فرایندی که سبب شد فکری برود و مسعود شجاعی که فصل پیش برای این تیم بازی کرده بود، به درجه سرمربی ارتقا یابد.
مسعود شجاعی آغاز خوبی با «هوادار» داشت و در هفته پایانی نیم فصل اول این تیم را به پیروزی خانگی 0-2 بر استقلال خوزستان رهنمون کرد و در شروع نیم فصل دوم نیز در دو بازی متوالی مجموعاً 4 امتیاز به دست آورد و هوادار را تا رتبه یازدهم جدول بالا کشید اما چند جای کار در این ارتباط میلنگد و مستلزم هشدار دادن است. یکی اینکه تیم آبیپوش اهوازی که در هفته پانزدهم تسلیم یاران شجاعی شد، به واقع تا همین هفته گذشته قعرنشین جدول لیگ بود و پیروزی بر چنین رقیبی آن هم در تهران نشانگر چیز خاصی نیست و لزوماً سندی بر حل مشکلات فنی هوادار به شمار نمیآید. تساوی بدون گل با مس رفسنجان در هفته شانزدهم نیز چون مس مانند هوادار سرمربیاش را به تازگی عوض کرده و نویدکیا را جانشین ساکت الهامی کرده، نتیجه فوقالعادهای تلقی نمیشود و با اینکه برد هفته هفدهم هوادار برابر شمس آذر قزوین نتیجه باارزشی بود اما رجحان این تیم بر قعرنشین جدول که حالا صنعت نفت است، از 7 امتیاز فراتر نمیرود و اگر ردههای 13 و 14 جدول و دارندگان آنها را مبنا قرار بدهیم، میبینیم که شجاعی و شاگردانش فقط 5 پوئن از آنها پیشاند.
اگر با اوصاف فوق شرایطی ترسناک پیش روی شجاعی خودنمایی میکند و کار سخت تیم وی تازه آغاز شده است، باید متذکر شد مجموعه نفرات تحت اختیار وی نیز با وجود اینکه ادغامی از میانسالان و جوانهاست، تضمینی را برای تحقق خواستههای این مربی و مدیران تیم به دست نمیدهد. اگر «هوادار» با در اختیار داشتن امثال علیرضا حقیقی، داریوش شجاعیان، یونس شاکری و کریم اسلامی با عنصر تجربه ناآشنا نیست، اما بار نفرات کمتجربه و جوانش بر میزان تجربه و پختگی تیم چربش دارد و شماری از نفرات هوادار پیشینهای اندک در زمینه حضور در بالاترین دسته لیگ کشور دارند و به تبع آن نمیتوان امیدوار بود که کارهای بزرگی در ادامه فصل در راه نجات تیم انجام بدهند. از جمله بازیکنان جوان هوادار میتوان به صائب محبی، مهدی گودرزی، محسن سفیدچقایی و مهدی باقری اشاره کرد و اگرچه امثال فریبرز گرامی و سیدمحمد میری برای هوادار جانانه جنگیدهاند اما برای توفیق در جنگ بقا به اسلحههایی پرتعدادتر و کارآمدتر از این نیاز است. شجاعی در زمینه سرمربیگری به کلی بیتجربه نیست و حدود چهار سال پیش به مدت چند ماه و به طور موقتی هدایت «تراکتور» را که بسیار پرمهرهتر از «هوادار» فعلی بود، در دست داشت. با این حال قیاس آن تجربه با مأموریت فعلی وی مقایسهای نامتوازن است زیرا تراکتور در آن زمان اصلاً در خطر سقوط به دستهای پایینتر قرار نداشت حال آنکه اینک ذرهای لغزش اضافی هم کافی است تا «هوادار» دوباره لیگ یکی شود. با این اوصاف احتمال دارد تجربه دوم سرمربیگری شجاعی در یک تیم لیگ برتری فرجامی بسیار تلختر از مرتبه نخست داشته باشد.