چالدران در مستطیل سبز
پرســــه با پیژامه در میهمانی رسمی!
مهدی طاهرخانی
روزنامهنگار
نه اینکه لیگ قهرمانان قبلاً واقعاً ساده و در حد یک دوره مسابقات چهارجانبه آماتور گونه بوده باشد، شیطنت نکنیم که هرگز چنین نبود. اما حالا رفتن به آسیا مثل دعوت به یک میهمانی فوق مجلل است. یک بزم شیک که باید با لباس و اکسسوری فاخر و سایر داشتههایت پا به آن بگذاری تا اسباب تفریح دیگران نشوی.
این یک نظر شخصی است و احتمالاً هزاران هزار مخالف جدی هم دارد اما دوست ندارم تیم محبوبم در این وضعیت برود آسیا و با الهلال، النصر و الاتحاد همگروه شود. من دوست ندارم تیمم برود با تیمی بازی کند که روی نیمکت ذخیرههایش هم دوجین ستاره حضور دارد.
ورزشگاه ما پر از وصله بازسازی، کینگدام آنها جعبه مرموزی برای مبهوتسازی. شخصاً علاقه ندارم مجدداً همگروه شویم با النصر و رونالدو. چرا که طبیعتاً سال بعد چند ستاره بزرگتر در اختیار خواهند گرفت. دوست ندارم هموطنم به دنبال آرزوهایش شیب تند اسپیناس را بالا برود! که این صعود در بطن بزرگترین سقوط برای من بود.
حرفی از قطر نمی زنم. هیچ از امارات هم نمی گویم. نه اینکه با آنها فاصله نداریم اما الان شکاف باشگاهی بین ما و سعودی بیش از اندازه فراخ شده!
برویم آسیا که حقیقتاً چه شود؟ بالاخره یک جایی الهلالی، النصری، الاتحادی میآید و باز فاصله را به رخمان میکشد. حالا درک میکنم که پرسپولیس شاهکار کرد بعد شکست ۲- هیچ در آزادی بیهوادار، در خانه النصر مساوی گرفت.
این رقابت برابر نیست. این نبرد اصلاً عادلانه نیست. سال بعد دیگر محدودیت استفاده از بازیکن خارجی را هم ندارند یعنی آنی میبینید الاهلی که نسبت به الهلال و النصر، آرامتر بوده ناگهان با ۱۱ خرید خارجی تاپ میآید سر وقتتان. پیشتر اسمش سادیسم بود؛ همان خودآزاری. اگر مسلح به بازیکن تاپ نشویم، رفتن به پیکار این تیمها (در سطح لیگ نخبگان آسیا) چنین حکمی دارد.
امید داشته باشیم زورمان به اماراتیها میرسد، با گندههای قطر هم میشود جنگید اما آن چند تیم سعودی واقعاً برای فوتبال نیامدند. همین الهلال را ببینید در سالهای اخیر چگونه ۷ مرتبه تیمهای ما را حذف کردند.
اصلاً فوتبال بهانه است، نه اینکه جام نخواهند چرا، میخواهند خوبش را هم میخواهند اما هدف غاییشان این است که سالانه چند ده و یا خوشبینانه چند صد میلیون نفر توریست بیایند در قلب صحرای سعودی خلاصه با لباس و ابزار فوتبال به صورت تخت گاز در حال یک نمایش فرامنطقهایاند.
چرا باید ما برای تنه به تنه شدن با آنها ثانیهشماری کنیم؟ بس نیست این همه شکست در وضعیت نابرابر؟ ندیدید چطور سپاهان را با ۶ گل درهم کوبیدند؟ ندیدید چطور در آزادی ۲ تا به پرسپولیس زدند؟ لعنت به این تورنمنت نابرابر.
ما ایرانیم. بحرین، امارات و قطر نیستیم که بگوییم آخر آخرش سعودی آقای ماست و ما هم این پایین دستی تکان دهیم و آقا هم سری به نشانه تأیید. نه! ما در رده ملی رقیب جدی آنهاییم، که حتی بالاتر. همین الان شاید تیم ملی فوتبال ما در یک بازی نه چندان سخت از سد سعودی بگذرد. رقابت ما در رده ملی بسیار نزدیک است اما در قصه پرغصه باشگاهی و زیرساختها ما در لیگ دیگری رقابت میکنیم.
برخلاف خیلی از هواداران فوتبال ایران، آرزو میکنم کنفدراسیون فوتبال آسیا با هر بهانهای به تیمهای ما مجوز حضور در لیگ نخبگان را ندهد؛ میشود یک نبرد چالدران در سال ۲۰۲۴ میلادی. دلاورمرد قزلباش ما چون پهلوان بیترس، با نفر کمتر قهرمانانه شمشیر میزد اما سرباز عثمانی تفنگ در دست داشت و توپخانه در پشت سر. با یک اشاره انگشت روی ماشه تفنگ و خرج توپخانه، فوج فوج دسته گل ایرانی پرپر این گلوله و توپهای پرباروت شدند. چالدران محل شرم ما از نداشتههای مان از علوم جدید نظامی بود. البته بعدش ما هم رفتیم توپ و تفنگ خریدیم و مهمتر از آن هنر ساخت آنها را یاد گرفتیم.
سؤال این است تیمهای باشگاهی ایران چهزمانی سراغ برادران شرلی میروند؟ اما واقعیت نهفته در هر دو یکی است؛ باید خودت را بهروز کنی تا در جنگی متعارف و برابر حرفی برای گفتن داشته باشی؛ چه چالدران باشد، نبرد توپ و تن و چه فوتبال باشد و مصاف پول و فن.