سرمربی آلمانی کره، زیر فشار خردکننده انتظارات
کلینزی، مجسمهای در لب خط!
سعید آقایی
روزنامهنگار
یورگن کلینزمن یکی از ستارههای بزرگ روی نیمکت در جام ملتهای آسیا است. مهاجم شهیر و بزرگ سابق تیم ملی آلمان که در خط حمله با رودی فولر یک زوج رؤیایی و جذاب را ساخته بود و از عوامل اقتدارگرایی ژرمنها در دهه 90 بر فوتبال اروپا به شمار میرفت. زوجی که در پشت سر خود ژنرالی به نام لوتار ماتیوس را داشت که با بازوبند کاپیتانی مغز متفکر و قلب تپنده تیم ملی آلمان بود. مثلثی که بیش از یک دهه بر فوتبال جهان حکمرانی و هر چه جام و افتخار بود را درو کرد. کلینزمن البته برای ما ایرانیها بیشتر از بقیه ستارههای آلمان افسانهای دهه 90 آشناست. مردی که در جریان زلزله رودبار و منجیل در گرماگرم جام جهانی به جانباختگان این سانحه دردناک ادای احترام کرد تا برای ابد یک جایگاه ویژه در دفتر فوتبال ایرانیها برای خود ثبت کند.
کلینزمن بعد از آویختن کفشها همانند سایر ستارههای آن تیم افسانهای مربی شد و در نخستین تجربه سرمربیگریاش خرق عادت کرد و در جام جهانی 2006 آلمان به عنوان سرمربی روی نیمکت ژرمنها نشست. کلینزمن این بار در قامت سرمربی دست به زوجسازی زد و در کنار دستش یواخیم لو را به عنوان تاکتیسین داشت و تیم جذابی را ساخت که فوتبال را فارغ از قید و بندهای ماشینی آلمانی بازی میکرد. آلمان در جام جهانی 2006 که میزبان بود، رستگار نشد و نتوانست قهرمان شود اما فوتبالی که تیم کلینزمن بازی میکرد، فارغ از تمامی انتقادات بیرحمانه و زهرآگین متفاوت از همیشه بود اگرچه هیچ دستاوردی نداشت.
همین ناکامی سبب شد تا کلینزی در مربیگری هرگز رستگار نشود. او در بایرن مونیخ و تیم ملی آمریکا هرگز موفقیت دندانگیری کسب نکرد و بعد از 3 سال خانهنشینی ناگهان با پیشنهاد کرهایها روبهرو شد تا روی نیمکت تیم ملی کره جنوبی بنشیند. کلینزی در کره جنوبی آماده بود تا یک ماجراجویی جدید را آغاز کند و البته بعد از سالها ناکامی بتواند موفق شود و به حسرت دیرینهاش پایان دهد. شاید به همین دلیل بود که او در بدو ورود به کره با ذوقزدگی و هیجان اعلام کرد که تنها برای قهرمانی به آسیا آمده و در جام ملتهای آسیا هدفی به جز قهرمانی نخواهد داشت. یک وعده متهورانه که بیشتر ناشی از هیجان او از کسب یک شغل تازه پس از 3 سال خانهنشینی بود تا یک رؤیای واقعگرایانه. برای تیمی که قریب نیم قرن است قهرمان آسیا نشده، قهرمانی به نظر یک رؤیای دوردست محسوب میشود و این وعده مربی آلمانی بسیار خامدستانه به نظر میرسد. او با این وعده و البته حضور ستاره دانه درشتی چون سون چارهای به جز قهرمانی در قطر ندارد و همین فشار بسیار مضاعفی را به کره وارد کرده. آنقدر زیاد که به نظر میرسد خود کلینزمن هم با همه تجربهاش از تحمل آن عاجز است. کلینزی در دوحه برخلاف گذشته پرشورش در دوران بازیگری و مربیگری به ویژه تیم ملی آلمان، یک مربی آرام و ساکت است. مردی خاموش که در کنار خط بیشتر شبیه یک مجسمه متحرک، دقایقی طولانی تنها میایستد و نظارهگر بازی تیمش است. از فریادها و جوش و خروشهای سابق یورگن در لب خط هیچ خبری نیست و او حتی وظیفه توصیههای تاکتیکی به بازیکنانش را در حین بازی به دستیاران پرشمارش به ویژه چادوری ستاره سابق کره جنوبی واگذار کرده. خاموشی و سکوت کلینزمن در کنار خط بسیار عجیب و سؤالبرانگیز است. شاید این خاموشی مقدمه یک آتشفشان بزرگ باشد!