رنگرز: تختی پهلوانانه زندگی کرد
مهری رنجبر
روزنامه نگار
پهلوانی با سرزمین ایران عجین شده، حتی در قصههای هزار و یک شب شهرزاد قصهگو هم، قصه پهلوانان ایران دیده میشود. اگر از پوریای ولی بگذریم، میرسیم به کسی که هر وقت لفظ پهلوان میآید بی برو برگرد در ذهن هر ایرانی یک چهره نقش میبندد؛ «غلامرضا تختی». حسن رنگرز سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی میگوید: «تاریخ ایران زمین، تاریخ پهلوانی است و آیین آن خردورزی، رادی، فتوت، راستی و مردمداری است.
فتوت و جوانمردی در فرهنگ ایرانی درختی است پایدار که اصل آن شریعت، بن آن طریقت، شاخ آن حقیقت و میوهاش معرفت. تختی رمز قهرمانی و پهلوانی در آیین ما است. برخاسته از توده مردم، از خانوادهای فقیر مثل روح وجود مردم را تسخیر کرد.
مشی و منش پهلوانان در فضای فرهنگی وطن، کمک و دستگیری از مردم و ممارست در ساختن دنیایی بهتر مالامال از عشق و صلح و دوستی منطبق بر ارزشهای المپیزم است.
او تختی را نماد ارزشهای اخلاقی و انسانی میداند: «جهانپهلوان تختی نماد و تندیسی است از ارزشهای اخلاقی و انسانی، نشأت گرفته از میراث معنوی نیاکان ما مبتنی بر خردورزی و مردمداری.
بدون تردید شناخت تختی با روح بزرگ انسانی او، امری دشوار است. ابعاد متنوع شخصیتی جهانپهلوان محصور به تشک کشتی نیست، قهرمانی استثنایی نه تنها در میدان رقابت، بلکه در پاسداری و ایستادگی روی ارزشهای والای انسانیاش.»
رنگرز درباره اینکه چرا مردم تختی را جهانپهلوان، رستم ایران و شیر دلیران مینامند؟ نظر جالبی دارد: «او به ما آموخت باید در نبرد با نفس خود، قهرمان بود، آنجایی که در بازی های المپیک ١٩۶٠ رم، افتخار حمل پرچم کشور را با از خودگذشتگی به جعفر سلماسی اولین مدال آور ایران در تاریخ محول نمود.
او به ما آموخت می شود قهرمان شد ولی پهلوان ماند.
او به ما آموخت اگر وظیفه و تکلیف خدمت به خلق را روی دوش خود احساس کنی، روی دوش مردم پذیرفته خواهی شد.
او به ما آموخت اگر منش پهلوانی، سیره و رفتارت شد، آن وقت برای مردم سرزمینت، پیروزی و شکست در میدان رقابت مساوی است، آنجایی که به پای آسیبدیده الکساندر مدوید در خلال رقابتهای جهانی تولیدو دست نزد و پهلوانی را به بردن به هر قیمت و بهایی ارجح دانست.»
سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی اما مخالف است که از تختی افسانه بسازیم: «جهان پهلوان را مبدل به افسانه نکنیم. به عنوان مربی، مدیر یا قهرمان تلاش کنیم به استانداردهای رفتاری او نزدیک بشویم.»
کلام انتهایی رنگرز: «قهرمانی و فتح سکو بسیار ارزشمند است ولیکن آنچه از یک قهرمان، پهلوانی جاودانه میسازد، پهلوانی زندگی کردن و از مردم و با مردم بودن و برای آنها زندگی کردن است. ای کاش آیندگان از ما به مثابه جهانپهلوان کم بشنوند ولی خوب بشنوند، شنیدههای به یاد ماندنی...»