ماحصل مدیریت هیأتی در پرسپولیس
امیر اسدی
روزنامه نگار
مدیریت در پرسپولیس یکی از کارهای دشوار فوتبال ایران است و هر کسی نمیتواند در این باشگاه بزرگ و پرطرفدار دوام بیاورد و صندلی خود را برای سالهای متمادی حفظ کند. مگر اینکه مدیریت بداند، برنامهریزی کند و البته افرادی را به کار بگیرد که در مواقع لزوم به او مشورت بدهند، نه اینکه باری روی دوشش بگذارند. رضا درویش اما این خصیصه را ندارد و برای اثبات این مسأله نمونههایی هم وجود دارد. استقبال از النصر با آن حواشی بزرگ که بخش اعظمشان مبهم ماند و سپس جذب عجیب نبیل باهویی، مقابله به مثل با بازیکنان و اختلاف با هیأتمدیره، نمونههایی از این دست است.
درویش استقبال از النصر را نتوانست به درستی مدیریت کند و همینطور در پرداخت آپشن بازیکنان پرسپولیس نیز مستأصل ماند. او در هیأتمدیره هم موافق آنچنانی ندارد که بیاید و از مدیریت درویش دفاع کند. بیانیه بازیکنان پرسپولیس در انتقاد از درویش هم دیگر مثالی است که نشان میدهد او رفته رفته به پایان همکاری با این باشگاه بزرگ نزدیک میشود.
منتقدان درویش معتقدند او پرسپولیس را هیأتی اداره میکند و از انواع و اقسام افرادی که ارتباطی هم به فوتبال ندارند، مشاوره میگیرد. به قول امیر عابدینی، مهمترین تصمیمات درویش، محفلی و هیأتی است نه مدیریتی. نتیجه همین رویه، انتقاد عجیب و تاریخی بازیکنان پرسپولیس از اوست. اتفاقی که در تاریخ اگر نگوییم نمونهاش را ندیده بودیم، میتوانیم بگوییم به ندرت مشاهده کردهایم. وظیفه مدیر از نامش مشخص است؛ مدیریت همزمـــــــــان بازیکنان، کادرفنی و هواداران. درویش اما در آخرین مواجهه خود با مشکلات نتوانست بازیکنان را مدیریت کند. این بدیهیترین کار یک مدیر است و متأسفانه درویش نتوانست از عهده آن بر بیاید.
ماحصل مدیریت هیأتی همین است که حالا در پرسپولیس میبینیم. نه بازیکنان از مدیریت باشگاه رضایت دارند و نه کادرفنی و بخشی از اعضای هیأتمدیره؛ کاری که درویش در پرسپولیس انجام داده و این تیم را به شرایطی رسانده که کمتر کسی خواهان ادامه همکاری با مدیرعامل باشگاه است.