در حافظه موقت ذخیره شد...
حکایت غریب پدری که پسرش تنبل است!
روزنامه نگار
امیر قلعهنویی در توجیه متوقف شدن تیم ملی فوتبال ایران مقابل ازبکستان در دیدارهای هفته گذشته انتخابی جام جهانی 2026 گفته است شاگردانش در نیمه دوم فقط در زمین راه میرفتهاند حال آنکه ازبکها با قلب و جان خود بازی میکردهاند. هر فرایندی را بر نیمه دوم آن مسابقه قائل باشیم، ازبکستان موفق شد عقبماندگی صفر-2 نیمه اول خود را با زدن دو گل به تساوی 2-2 تبدیل کند. حالا ایران و ازبکستان در پایان هفته دوم از بازیهای گروه پنجم مرحله دوم انتخابی جام جهانی 2026 (که مقدماتی جام ملتهای آسیای 2027 هم محسوب میشود) هر کدام 4 امتیاز اندوختهاند که البته ایران به سبب داشتن تفاضل گل بهتر در رتبه نخست ایستاده و ازبکها دوماند و ترکمنستان و هنگکنگ نیز با یک امتیاز سوم و چهارم به شمار میآیند. اگر قرار باشد یک تیم همیشه در سطح ایدهآل باشد و زیاد بدود و خوب نتیجه بگیرد، پس مربی را برای چه میآورند؟ مربی را میآورند تا در لب خط بایستد و در روزهای بد و وقتی که تیمش رو به راه نیست و تنبلی میکند و به اندازه کافی تلاش نمیکند، به انحای مختلف به کوشش بیشتر وادارد و از ایستایی خارج کرده و با ایجاد تحرک لازم و به اجرا درآوردن تاکتیکهای پویا به اهدافش برسد. در یک کلام وظیفه نخست و مهم یک مربی، خوب کردن حال تیمش در روزهای بد و از بین بردن نابسامانیهای فنی و رسیدن به درجات ضروری برای کسب پیروزی است. آیا همه آنچه برشمردیم، وظیفه بدیهی قلعهنویی در نیمه دوم دیدار با ازبکها نبوده است؟ آیا این مربی برای حل اینگونه مشکلات و رفع کاهلیها و فعال و پویا ساختن مجدد مهرههای احتمالاً خواب رفته تیم ملی به این سمت گمارده نشده است؟
حکایت «ژنرال» همانند این است که پدری بگوید پسرش بینظم است، قواعد را رعایت نمیکند، درساش را نمیخواند، در مدرسه شلوغ میکند و در خانه به بازیگوشی میپردازد و او را از خود ناامید ساخته است! نوع تفسیر وقایع نیمه دوم مسابقه ایران- ازبکستان توسط سرمربی ایران و نگاه او به این مقوله، فقط پدری از این دست را به ذهن میآورد!