صفحات
  • صفحه اول
  • مدیریت فوتبال
  • زیر چاپ
  • فوتبال ایران
  • منهای فوتبال
  • ورزش جهان
  • استقلال
  • پرسپولیس
  • پرونده
  • لژیونر
  • صفحه آخر
شماره هفت هزار و چهارصد و سی و شش - ۱۱ آبان ۱۴۰۲
روزنامه ایران ورزشی - شماره هفت هزار و چهارصد و سی و شش - ۱۱ آبان ۱۴۰۲ - صفحه ۲

هدایت تیم ملی والیبال وسوسه انگیز است اما...

برای «معروف» شدن خیلی زود است!

مرتضی رضایی
روزنامه نگار
سرمربی تیم ملی والیبال احتمالاً در چند روز آینده مشخص خواهد شد. این را محمدرضا داورزنی رئیس فدراسیون والیبال وعده داده است. در بین همه گزینه‌های موجود و خارجی نام یک ایرانی هم دیده شد که حسابی در روزهای گذشته رسانه‌ها را مشغول خودش کرده است. یک نفر که می‌گفتند تیم ملی روی کاکلش می‌چرخد، اگر نباشد چنین می‌شود و چنان و... حتی در روزهای آخر حضورش در تیم ملی شایعه کردند که با فلانی و فلانی باند هستند و روی اسم هر کسی که بخواهند خط قرمز می‌کشند. ادعایی مضحک که هرگز نه اثبات شد و نه خیلی‌ها آن را باور کردند.
عبور کنیم از آن شرایط؛ داریم درباره سعید معروف حرف می‌زنیم. کاپیتان سابق تیم ملی والیبال. یک مستعد و یک نابغه در زمان خودش؛ بدون تعارف. کسی که حالا شاید در همین روزهای پیش رو وقتی از خواب بیدار می‌شویم در خبرها بخوانیم که شده سرمربی تیم ملی
والیبال!
البته خبر رسیده او جزو گزینه‌ها نبوده! نه اینکه نبوده باشد اما می‌گویند وقتی به معروف پیشنهاد کرده‌اند که بیاید و دوباره برای تیم ملی بازی کند خیلی راحت گفته: «وقتی بر می‌گردم که سرمربی ایران باشم.» می‌گویند از همان جا هم داورزنی به فکر فرو رفته و احتمالاً پیش خودش گفته: «چرا که نه! رویش فکر می‌کنم.» ظاهراً این فکر کردن اینقدر عمیق بوده که خروجی‌اش دارد می‌شود سپردن هدایت تیم ملی ایران به سعید معروف.
سعید هم معروف است، هم مشهور، هم والیبال را به خوبی می‌شناسد و هم سال‌ها برای تیم ملی ایران بازی کرده و تجربه دارد اما همه این تجربه‌ها فقط برای زمانی بوده که بازیکن بوده و حالا که یکی از گزینه‌ها شده یا خودش، خودش را گزینه کرده قصه فرق می‌کند.
او بی‌تجربه است در این عرصه! حتی اگر رفقای نزدیکش بگویند: «مگر تنها می‌خواهد بیاید؟ یکی دو مربی باتجربه کنارش خواهند بود.» انگار که تیم ملی جای کسب تجربه است. هر چقدر عطایی و دوستان تجربه‌ای که داشتند را انتقال دادند و والیبال نفع‌اش را برد، سعید معروف هم از پس آن بر می‌آید. تازه عطایی سال‌ها مربی و سرمربی در تیم‌های مختلف بوده و به قول معروف باتجربه‌ای بود برای خودش.
سعید معروف همین دو خط را فقط بخواند؛ شما «معروف» هستی قبول، دیسیپلین داری قبول، این را در خودت می‌بینی که می‌توانی در تیم ملی موفق شوی قبول، می‌خواهی انقلاب در والیبال به راه بیندازی؛ نه! این قبول نیست. انقلاب کردن به همین راحتی‌ها که نیست. غیر از اراده و ابزار، آن تجربه لعنتی را می‌خواهد. تجربه‌ای که از پایه شروع شده باشد و به عرش در دوران مربیگری برسد.
نمی‌دانم این پیشنهاد دادن خودت به فدراسیون واقعی است یا نه؛ اما اگر فدراسیون به شما پیشنهاد داده بود هم نباید حتی به آن فکر می‌کردی چه برسد به قبول کردنش! زود است آقا سعید، زود است. فضا برای «معروف» شدن در عرصه مربیگری باز باز است که آن هم زمان می‌خواهد. شما «معروف» هستی!؛ سعی کن محبوب هم بمانی و خرابش نکنی.
جستجو
آرشیو تاریخی