در حافظه موقت ذخیره شد...
والیبال چگونه از اوج به حضیض رسید؟
دکترین اشتباه، انتخاب اشتباهتر
روزنامه نگار
باورکردنی نبود. اینکه در برابر چشمان حیرتزده نزدیک به 10 هزار هوادار خونگرم که از ساعتها پیش از آغاز بازی در سالن غدیر حضور یافته بودند، اینگونه ناکام باشیم. سالنی که از موج انفجار جمعیت در حال ترکیدن بود و حتی روی پلهها و نردههایش نیز ریز و درشت کیپ تا کیپ نشسته بودند تا با جشن قهرمانی سالن را منفجر کنند اما ساموراییها خیلی راحت آن را خنثی کردند تا خبری از انفجار نباشد. تیمی که در سالهای اخیر هر کجا رسیده نیش خود را در تن ما فرو کرده و ظاهراً قرار نیست بردهای سریالیاش مقابل ما به پایان برسد. از المپیک گرفته تا لیگ ملتها و حالا قهرمانی آسیا، به ژاپن باختهایم و قطار باختها نمیخواهد به ایستگاه پایانی برسد. گویی به دهه 70 و 80 کامبک زدهایم؛ روزهایی که گرفتن یک ست از ژاپن برای ما یک فتحالفتوح بزرگ بود؛ آنچه این روزها دوباره برای ما بدل به یک آرزو و رؤیا شده.
میخواستیم انتقام تمامی شکستهای پی در پی و نومیدکننده اخیر را در ارومیه از ساموراییها بگیریم و یکجا با آنها تسویه حساب کنیم اما نشد. چشم بادامیها آسانتر از تصور ما را مغلوب کردند تا دوباره به آنها تعظیم کنیم؛ این بار در خانه. تلختر از همیشه. در برابر چشمان نمناک و مأیوس هواداران. آنها که چندین ساعت در سالن گرم غدیر تکان نخوردند و حنجرههایشان را حراج کردند تا بلکه جام در خانه بماند و آفتاب تابان در ارومیه غروب کند.
دردناکتر اینکه برای این جام و شکست هیمنه ژاپنیها تمامی ستارههای خود را به خط کرده بودیم؛ از میلاد عبادیپور کاپیتان غایب لیگ ملتها گرفته تا صابر کاظمی مصدوم اما با همه لشکر ریز و درشت خود باز هم مقابل چشم بادامیها زانو زدیم. ناکامی بزرگ و تمام عیاری که بیتردید مهمترین دلیل آن را روی نیمکت باید جست.
این ناکامی شاید میخ آخر بر تابوت رؤیاها بود. رؤیاهایی در دوردست و عبث که مدتها آن در بوق و کرنا کرده بودیم. اینکه وقت آن رسیده والیبال بعد از یک دهه بلندپروازی یک مربی ایرانی داشته باشد. والیبالی که ظرفیت آن به اندازهای بالا رفته که مربی وطنی میتواند ما را به کرانه موفقیت برساند. یک ادعای بزرگ که از همان روز نخست پای چوبین آن هویدا بود. تیمی که با ولاسکو سر به آسمان سایید و در یک دهه در تیول نامهای بزرگی چون لوزانو، کواچ، کولاکوویچ و آلکنو قرار داشت و با این نامها سری در میان سرها پیدا کرد اما شیفت از این نامهای معتبر و شهیر به یک مربی وطنی، یک اشتباه بزرگ بود که حالا آثار تلخ خود را نشان داده. تیمی که در آسیا هیچ رقیبی نداشت و حتی یک ست هم به رقبا نمیداد و تنه به تنه بزرگان میزد، آرام آرام از اوج به حضیض رسید تا امروز که در خانه هم از گرفتن یک ست از ژاپن عاجز است. این ناکامی محصول یک دکترین اشتباه و یک انتخاب اشتباهتر است. یک قصه پرغصه و تلخ که سر دراز دارد.