بوکایو ساکا از زندگی شخصی و نحوه رشدش در فوتبال میگوید
کتاب آسمانی باعث آرامشم است
زیباترین گل هفته اول لیگ برتر را احتمالاً بوکایو ساکا در بازی ناتینگهام فارست به ثمر رساند. او قبل از شروع فصل مصاحبه مفصلی با مجله فرانسوی «فرانس فوتبال» انجام داد که در ادامه خلاصه آن و مهمترین سؤال و جوابهایش را با هم مرور میکنیم:
تصور کن قرار ملاقاتی بسیار فوری برایت پیش آمده است. با فرد جوانی به اسم بوکایو ساکا قرار داری. خودت را برایش چطور معرفی میکنی؟
(برای لحظهای فکر میکند) 21 ساله هستم، بازیکن تیم آرسنال؛ باشگاهی که تقریباً همیشه به آن علاقه داشتهام. پسریام که عاشق فوتبال است، دوست دارد خوشحال و برای بقیه محبوب باشد. کسی که تلاش میکند باهوش باشد و از لحظات زندگیاش بهره ببرد.
زندگی تو فوتبال است. این سبک از زندگی را از همان سالهای نخست نوجوانی داشتهای؟
نقش فوتبال از همان دوران کودکی در زندگیام پررنگ بوده است. از زمانی که فهمیدم چنین رشته ورزشی وجود دارد، عاشقش شدم. هنوز هم عاشقش هستم. نزدیک خانه ما، محلهای با محیطی بسته بود؛ چیزی که انگار یک دایره برای بقیه ساکنین محل کشیده بود. وسط چنین جایی یک زمین سبزرنگ بود؛ زمین فوتبال نبود اما به زمین فوتبال تبدیلش کرده بودیم. همه به آنجا میآمدند تا بازی کنند. بعد از مدرسه به همراه دیگر بچه محلها به آن زمین میرفتیم و تا زمانی که پدر و مادرمان برای غذا، دوش گرفتن و خوابیدن صدایمان نمیزدند، بازی میکردیم. خوششانس بودم آنجا را داشتیم چون میتوانستم به همراه برادر بزرگ و پدرم در آن بازی کنیم.
آن دوران، زمانهایی وجود داشت که رویاپردازی هم کنی؟
بله، زیاد. تصور میکردم بازیکن حرفهای شدهام، برای آرسنال بازی میکنم، در لیگ قهرمانان حضور دارم و به تیم ملی انگلیس دعوت میشوم. هرچه بزرگتر میشوی، یکسری اتفاقات رخ میدهد که تو را برای رسیدن به هدفت مصممتر میکند. بازیهای فوتبال زیادی از تلویزیون تماشا کردم و میخواستم دقیقاً همان کاری که آنها در تلویزیون میکنند را انجام دهم. خودم را در بازیهای بزرگ و موقعیتهای مهم تصور میکردم و جزئی از آن میدانستم.
از سن خیلی کم فوتبال را شروع کردی و به آکادمی آرسنال رفتی. به هرحال سختگیریهای این رشته از سن پایین سراغت آمد. فکر میکنی دوران کودکی طبیعی داشتی؟
میتوانم بگویم بله. تقریباً هر کاری که بقیه همسن و سالانم میکردند، انجام میدادم؛ حالا کم و بیش. بازی کردن برای آرسنال باعث شد تا قید خیلی چیزها را بزنم و کمتر با دوستانم بیرون بروم. مجبور بودم ساختار را رعایت کنم. به هرحال پیش آمده بود به رفقایم بگویم «نه، شرمنده، این بار واقعاً نمیتوانم بیرون بیایم.» آن اوایل آنها کمی اصرار میکردند اما بعدها شرایطم را درک کردند. هنوز هم آنها را میبینم. به غیر از همان مسأله، دوران کودکی عادی داشتم.
در سن 16 یا 17 سالگی، نمیترسیدی که نکند در آینده، همان بازیکنی که میخواهی، نشوی؟
نه، اصلاً. من هم به خدا و هم به خودم اعتقاد زیادی دارم. همین مصمم بودن برای رسیدن به موفقیت گام بزرگی برای من بود که هرگز محدودیتی متصور نشوم. این انگیزه باعث میشود تو با کار بیشتر، به مراحل بالاتری از زندگی حرفهایات برسی. در برههای از زندگیام، مشکلاتی مربوط به رشد بدنیام داشتم. ناامیدکننده بود که مجبور بودم با درد بازی کنم اما این موضوع بعدها به کارم آمد و قویتر شدم. خب، هرگز ترسی درباره آینده نداشتم چون همیشه نیمه پر لیوان را نگاه میکردم.
ظاهراً اهل خواندن انجیل هستی. درست است؟
بله، زیاد. نه یکی دو تا، بلکه آیههای زیادی از انجیل را میدانم اما به شما نمیگویم کدام یکی، آیه مورد علاقه من است. اینها برای حل مشکلات روزمرهام کمک زیادی به من میکند. خواندن انجیل، روحیهام را عوض کرد و به من کمک کرد. مثبت بود.
الگویت کدام ورزشکاران هستند؟
ایده اصلی این است که خودم باشم اما همزمان هم از ورزشکارانی که تحسینشان میکنم، الگوبرداری میکنم. من ورزشهای زیادی را نگاه میکنم؛ نه فقط به این خاطر که دوست دارم، بلکه میخواهم یاد هم بگیرم. در بسکتبال مثلاً میتوانم از کوبی برایانت، مایکل جردن و لبرون جیمز نام ببرم. اخیراً هم علاقه زیادی به تنیس پیدا کردهام.