شکاف بزرگ بین تیمهای لیگ برتر
نیمه ثروتمندان، نیمه فقرا
آرمن ساروخانیان
@armen9971
این روزها مهمترین اخبار فوتبال ایران درباره یارگیری 16 تیم لیگ برتر است، هرچند تیمهای ثروتمند در دنیای متفاوتی نسبت به تیمهای کوچکتر سیرمیکنند. اگر مدعیان در تعدادی از پستها ترافیک بازیکن دارند و تلاش میکنند که بازیکنان فعلی را با بازیکنان باکیفیتترجایگزین کنند، دست تیمهای کوچکتر باز نیست و مجبورند با توجه به بودجهشان بازیکن انتخاب کنند. این شکاف بزرگ نشان میدهد که از همین حالا باید منتظر یک لیگ دو تکه باشیم، تقریباً مشابه آنچه در لیگ بیست و دوم دیدیم.
طبقه ثروتمندان
پرسپولیس، استقلال و سپاهان که فصل گذشته تا هفتههای پایانی در کورس قهرمانی بودند، این فصل هم مدعیان اصلی هستند. به این جمع باید تراکتور را هم اضافه کرد که با اضافه شدن خمس تیم منسجمی ساخته و بعد از صعود به لیگ قهرمانان، این فصل میخواهد برای قهرمانی لیگ برترهم بجنگد. گلگهر سیرجان دیگر تیمی است که با هزینه بالا در سالهای گذشته خودش را به جمع مدعیان نزدیک کرده و با سرمربی یونانیاش امیدوار است که یک غافلگیری بزرگ بوجود آورد. مس رفسنجان، دیگر تیم استان کرمان هم بعد از پنجمی فصل گذشته مصمم است که با الهامی به رتبه بالاتری برسد و در نهایت فولاد خوزستان این جمع را تکمیل میکند.
این تیمهای ثروتمند در همین فصل نقل و انتقالات خودشان را از دیگران جدا کردهاند. آنها دستشان به دهانشان میرسد و میتوانند سراغ بازیکنان ملیپوش و خارجیهای باکیفیت بروند. بررسی فهرست اهداف نقل و انتقالاتی آنها نشان میدهد که اهداف مشترک زیادی دارند. آنها برای به دست آوردن بهترینهای لیگ برتر ایران تلاش میکنند، مشابه دهکهایی از جامعه که برای خرید ماشین سراغ تولیدات داخلی نمیروند و به نمایشگاههای لوکس سر میزنند.
رقابت بین این تیمها از روزهای اول نقل و انتقالات شروع شد. عصیان بیرانوند که برای چند روز به مهمترین خبر رسانههای ورزشی و غیرورزشی تبدیل شد، رقابتی نزدیک بین پرسپولیس و استقلال برای به دست آوردن آمادهترین دروازهبان فعلی فوتبال ایران بود. رضا اسدی، یکی از بهترین گلزنان فصل گذشته و مهاجم تیم ملی هم هدف تمام تیمهای مدعی بود، ولی تراکتور نتوانست او را حفظ کند و در نهایت سپاهان را انتخاب کرد. سعید عزتاللهی، هافبک دفاعی اصلی تیم ملی هم بازیکنی است که تقریبا تمام مدعیان به دنبال او هستند، حتی استقلال و پرسپولیس که در آن پست ترافیک نسبتاً سنگینی دارند.
شهریار مغانلو، دیگر هدف جذاب نقل و انتقالاتی این روزهاست. آقای گل فصل گذشته یک فصل دیگر با سپاهان قرارداد دارد، ولی پرسپولیس در روزهای گذشته تلاش زیادی داشته که او را دوباره قرمزپوش کند. سامان فلاح، مدافع تیم امید هم طرفداران زیادی دارد. این مدافع جوان پدیده لیگ بیست و دوم بود و مدعیان میدانند که با جذب او میتوانند برای چند سال دفاعشان را بیمه کنند. خالدآبادی که فصل قبل نمایش خوبی با هوادار داشت با درخشش در مسابقات غرب آسیا چهره شد و حالا چند تیم بالای جدولی لیگ برتر از جمله استقلال و پرسپولیس به دنبال این دروازهبان آیندهدار هستند.
فهرست بازیکنانی که میتوانند به کیفیت فعلی تیمهای مدعی اضافه کنند به شدت محدود است و همین رقابت سختی بین آنها بوجود آورده است. هرچند آنها روی کاغذ سقف قراردادی 15 میلیاردی دارند، ولی ممکن است رقم پرداختیشان به ستارگان از مسیرهای مختلف خیلی بیشتر از این باشد. بازیکنان ملیپوش و ستارههای تیم امید با معادلات و روابط پیچیدهای به تیمهای مدعی وصل شدهاند و هنر مدیران و مربیان است که بتوانند آنها را با ترفندی برای پیوستن به تیمشان راضی کنند. نیمی از مسیر قهرمانی در همین فصل نقل و انتقالات طی میشود و تیمهایی که جنسشان جور باشد، کار آسانتری برای جمع کردن امتیازات در روزهای سخت دارند.
طبقه فقرا
نیمه دوم لیگ برتر را تیمهایی میسازند که بودجه محدودی دارند و به جای پیشنهاد به ستارگان مجبورند سراغ بازیکنان کمادعا یا جوانان گمنام بروند.
اگر مدعیان از سقف قرارداد 15 میلیاردی صحبت میکنند، رقم قرارداد این تیمها عددی بین 3 تا 6 میلیارد تومان است و با چنین ارقامی کار سختی برای راضی کردن بازیکنان دارند.
هرچند آییننامه سازمان لیگ ممکن است به بیرون ماندن حدود 50 بازیکن فصل قبل تمام شود، با این حال تعدادی از آنها عجلهای برای انتخاب تیم ندارند، چرا که رقمهای پیشنهادی این تیمها پایینتر از سطح توقعاتشان است.
این جمع شامل تیمهایی است که فصل گذشته برای فرار از سقوط میجنگیدند؛ ملوان، پیکان، نساجی، صنعت نفت، هوادار و تا حدودی آلومینیوم اراک و ذوبآهن به همراه دو تیم تازهوارد، یعنی استقلال خوزستان و شمسآذر قزوین این مجموعه را میسازند.
شاید بودجه یک فصل آنها به اندازه سه یا چهار بازیکن ملیپوش باشد و نسبت به تیمهای مدعی در دنیای متفاوتی سیر میکنند. این تیمها نه تنها برنامهای برای قهرمانی یا حتی کسب سهمیه ندارند که مهمترین هدفشان ماندن در لیگ برتر و بعد از آن کسب یک رتبه آبرومند و حتیالمقدور تکرقمی است.
در میان این تیمها بازیکنان مشهور زیادی دیده نمیشوند. آنها معمولاً بازیکنان مسنی هستند که به دوران افت فوتبالشان رسیدهاند یا بازیکنان جوانی که تلاش میکنند با درخشش در لیگ مورد توجه تیمهای مدعی قرار بگیرند و قدم به جمع مرفهین بگذارند.
فهرست نقل و انتقالاتی این تیمها هم مثل تیمهای مدعی لیگ تقریباً مشترک است. معمولا برنامه مربیان این تیمها این است که برای دو سه پست کلیدی مثل دروازهبان، مدافع میانی، هافبک وسط یا مهاجم نوک بازیکنان باکیفیتتری بگیرند و در اطراف آنها بازیکنان جوانتر و کمتجربهتر بچینند.
آنها با توجه به بودجه محدودشان توجه بیشتری به بازیکنان موثر لیگ یک و تیمهای پایه دارند و امیدوارند که از میان آنها بازیکن شایستهای پیدا کنند.
این تیمها هرچند خیلی در ویترین لیگ و روی جلد رسانهها نیستند، ولی نقش مهمی در بازیکنسازی و ورود خون تازه به فوتبال دارند.
آنها هر سال بازیکنان جدیدی را وارد چرخه لیگ میکنند که بهترینها میتوانند خودشان را در این سطح حفظ کنند و در درازمدت به ردههای بالاتر برسند.
مربیگری در این تیمها هم دردسرهای خودش را دارد. این مربیان مجبورند که با این بودجههای کم کنار بیایند و با انتخابهای محدود تیمی بسازند که در برابر مدعیان نتایج آبرومندی بگیرد و امتیازات کافی برای ماندن در لیگ را جمع کند. مربیان این رده هم مثل بازیکنان امیدوارند که با کسب نتایج خوب به تیمهای بهتر و ثروتمندتر برسند و برای اهداف بزرگتری بجنگند.
این شکاف تقریباً در تمام لیگهای دنیا وجود دارد، ولی مسئولان سازمان لیگ تلاش میکنند که با راهکارهای مختلف از زیاد شدن این اختلاف جلوگیری کنند. اختلاف کیفیت زیاد بین تیمهای بالا و پایین جدول روی حساسیت و رقابت لیگ تاثیر منفی میگذارد و اثرات آن روی کاهش علاقه تماشاگران مشهود است. لیگ برتر ایران اما فعلاً برنامهای برای کم کردن این فاصله ندارد.