در حافظه موقت ذخیره شد...
ماندگار نبودن مدیران «استقلال» عین عدالت است
روزنامه نگار
نمیدانیم استعفای اواخر هفته پیش حجت کریمی از پست مدیرعاملی استقلال صوری بوده یا واقعی اما این نکته محرز است که تعدد چشمگیر مدیران بهکار گرفته در استقلال در شش- هفت سال اخیر به خودی خود گویای ضعفهای مفرط این تیم در میدان مسابقات بوده است.
در مدت مذکور علی فتحاللهزاده سه بار به استقلال آمده و رفته (البته مجموع رفت و آمدهای او به پنج مورد میرسد) و محمدحسین قریب نیز دو مرتبه رفت و آمد داشته و مدیران و سرپرستانی مانند احمد مددی، احمد سعادتمند و همچنین خلیلزاده هر یک برای مدتی کوتاه یا مدیرعامل بودهاند یا رئیس هیأت مدیره و وجه مشترک تمامی آنها ضعف چشمگیر در گرداندن امور باشگاه بوده است. البته دوره اول قریب و مقطع سوم از پنج مقطع حضور فتحاللهزاده در جمع آبیها آنقدرها هم بد نبود اما وقتی در نظر بگیریم آنها در دهه اخیر فقط یکبار قهرمان لیگ برتر شدهاند (دو فصل پیش با هدایت فرهاد مجیدی) و پرسپولیس فقط در 7 فصل اخیر شش بار بر بلندای لیگ برتر نشسته، بیش از پیش پی میبریم که مدیران استقلال چه نامآشناها و چه مدیرانی که یک سال هم دوام نیاوردند و جز بذر ناکامی چیزی در گستره این باشگاه نپاشیدهاند. در میان مدیران استقلال، نفر آخر و بهواقع فردی که تا پنجشنبه گذشته سکاندار باشگاه بود (حجت کریمی) و در این روز استعفای خود را اعلام کرد، بیگمان ضعیفترین و کمحاصلترین مدیری است که این باشگاه دستکم در 20 سال اخیر به خود دیده است.
او در دو هفته اخیر پشت سرمربی جدید تیم (جواد نکونام) پناه گرفته بود تا از امواج نامساعد بعدی در امان بماند و وزارت ورزش فردی اصلحتر از او را که البته تعدادشان کم هم نیست، جانشین وی نکند. آنچه استقلال را مکرراً از تک و تا انداخته، حضورهای کمدوام مدیرانی از این جنس بوده که نه علم و فن ماندن در باشگاه را داشته و نه اصولاً ماندن را هدف اصلی خود انگاشتهاند.
برای اکثر این مدیران احراز مدیرعاملی یا ریاست باشگاه آبیپوش پایتخت وسیله شناسایی شدن در اجتماع و پل عبور به سوی پست سیاسی مهمتری بوده که از آغاز به آن چشم داشتهاند.
شاید بهرام افشارزاده و رضا افتخاری که بیش از اکثر مدیران مورد اشاره در استقلال ماندنی شدند هدف مورد بحث را نداشتند اما چون بیشتر به درد مدیریتهای ستادی و پستهای ریاستی در وزارت ورزش میخوردند و آیین باشگاهداری حرفهای را نمیشناختند، آنها هم میراث روشنی از خود بر جای نگذاشتند و اسباب ناامیدی هواداران شدند.
خیلیها میگویند راز موفقیت در هر تشکیلات چه ورزشی و چه غیرورزشی استمرار در مدیریتها و پرهیز از جابهجاییهای پرشمار است اما مدیر ناموفق و بشدت مقروض را در هیچ نهادی حفظ نمیکنند و فقط در خروجی باشگاه را به وی نشان میدهند. تقریباً تمامی مدیران آبیها از 1393 به بعد فقط سزاوار عبور از همان در بودهاند و اگر در هر جای دیگر استفاده از مدیران بلندمدت و فرصت دادن به آنها جواب داده باشد، در استقلال اینچنین نبوده است.