مدیران سادهلوح در گرداب تنور داغ و فضای مجازی
بازار شلمشوربا!
نامش فصل «نقل و انتقالات» است اما از تابستان هم داغتر و سوزانتر میشود. ببینید که فسخ قرارداد علیرضا بیرانوند به تنهایی، چه بلایی بر سر آرامش این فوتبال آورد. او به هر دلیلی، قراردادش با باشگاه پرسپولیس را فسخ کرد اما به همین سادگی، نقل محافل فوتبالی و غیرفوتبالی شد. داخل تحریریه ایران ورزشی، صحبت از این موضوع است و همکاران ما وقتی از تحریریه هم خارج میشوند باید در مورد سرنوشت بیرانوند به هواداران توضیح بدهند. این همه حساسیت به خاطر جابهجایی یک بازی، نوبرانه نیست اما واقعیت فوتبال را نشان میدهد. فوتبال در ایران، چیزی شبیه به خودِ زندگی است. چه متمولها و پولدارها و چه افراد کفِ جامعه، دغدغه فوتبالی دارند و همه چیز، به این رشته جذاب گره خورده است.
این وضعیت برای مدیران باشگاهها هم وجود دارد. همین جوی که در جامعه میبینید، در خانواده فوتبال جاری است. هواداران تیمها از فوتبال و جابهجاییها حرف میزنند و اینها، اهمیت فوتبال را نشان میدهد. ابزاری که به بدترین شکل از آن در ایران استفاده میشود و مدتهاست به جای سرگرم کردن مردم، به وسیلهای برای آزار روانی آنها تبدیل شده است. به یاد بیاورید حاشیههای اولین دیدار ایران در جام جهانی یا مسائل داوری که انگار هرگز قرار نیست حل شود. دعوای استقلال و پرسپولیس به فحش ناموس و درگیریهای خیابانی کشیده شده و هیچ بازیکنی در فضای مجازی، امنیت ذهنی ندارد. همه اینها، تأثیرات منفی فوتبال در شرایط فعلی است اما یکسری افراد نه تنها از این موقعیت ناراحت نیستند بلکه از آن نان درمیآورند و از زندگی لذت میبرند.
این افراد، یک مشت دلال و کاسب فوتبالی هستند که از هر قشری فکرش را بکنید، در جامعه خودشان دارند. از بقال و مانکن گرفته تا بازیگر سینما، باغبان، دلارفروش، کارخانهدار، راننده اسنپ، مشاور املاک، کارمند بوتیک، آرایشگر و صاحب کافیشاپ! آنها میدانند پول فوتبال چقدر چرب است و به همین علت، حاضرند جو فوتبال را سیاه کنند تا پول بیشتری به جیب بزنند. صحبت از یک میلیون، 10 میلیون و 100 میلیون تومان نیست؛ ما از یک میلیارد و 10 میلیارد تومان حرف میزنیم. رقم 10 تا 40 درصد حق دلالی که بعضاً از جیب بیتالمال بین کاسبها و دلالها تقسیم میشود. یک بازیکن معمولی که قیمتش طبیعتاً باید کمتر از یک میلیارد تومان باشد، همین فصل قبل بدون اینکه یک بازی کامل برای تیمش انجام داده باشد، 11 میلیارد تومان قرارداد بست و 6 میلیارد تومان را به دلالان داد. چیزی بیش از 50 درصد! و این سود سرشار، حتی به بازیکنان فوتبال هم نمیرسد.
سابقاً این طور بود که مدیران تهرانی و مسئولان دو باشگاه استقلال و پرسپولیس اسیر جو و اتمسفر بازار نقل و انتقالات نمیشدند اما آنقدر انتخابهای سؤالبرانگیز در بدنه مدیریتی این دو باشگاه ادامه یافت که حالا این دو باشگاه به نمونههای مضحکی برای مثال زدن در مورد «نقل و انتقالات مردود» تبدیل شدهاند. البته هر از چندگاهی، برخی میآیند و اسناد و مدارکی دال بر سود سرشار این مدیران رو میکنند اما هیچکس از پشت پردهها با شهامت و شفافیت حرف نمیزند و این مسألهای است که فوتبال را به گوشه رینگ کشانده. در سمت دیگر، مدیرانی داریم که جملگی از مسیر سیاست وارد فوتبال شدهاند و اکثراً انسانهای سادهلوحی هستند که هر چه بالادستیها میگویند، به گوش جان میشنوند و «بله قربان» میگویند تا چند صباحی بیشتر بمانند. آنها فوتبال را به این حال و روز دچار کردند و باعث شدند دلالها احساس امنیت کنند. نمیدانیم این خبر ناخوش را چطور باید فریاد زد اما «صفر تا صد فوتبال ایران در اختیار دلالها قرار دارد» و هیچ راه فراری از این واقعیت نیست.
از هیچ نهادی نمیتوان انتظار داشت که وارد فوتبال شود. هر مدیری که میآید از دهها فیلتر عبور کرده و برای ایجاد عدالت مالی باید اقدام کند اما وقتی بعد از رفتن آن مدیران، وضعیت مالی و اقتصادی باشگاهها را بررسی میکنیم، با یک واقعیت خشن و عجیب مواجه میشویم؛ اغلب مدیران با بدهیهای آنچنانی برکنار میشوند و یا استعفا میدهند. دستاورد آنها برای فوتبال، بدهیهای باورنکردنی است. همین مدیران ناکارآمد و کاملاً دور از فوتبال هستند که اسیر تنور داغ و جوسازی دلالها در فضای مجازی میشوند و بازیکنان را با چند برابر بیشتر از قیمت واقعیشان جذب میکنند. آنها یک بازار شلمشوربا راه انداختهاند و عجیب اینکه خودشان سهم اندکی از مبادلات مالی در آن بازار دارند. فقط دوست دارند برای خودشان مسئولیت بسازند و این وضعیت، ارثیه زشت این مدیران سادهلوح برای فوتبال ایران است.