چرا تمام تیمهای «ملی» همسو شوند؟
وصال روحانـی
دخیل بودن امیر قلعهنویی در امر انتخاب سرمربی تیم ملی امید فوتبال ایران این سؤال بدیهی را ایجاد کرده که آیا چنین چیزی اصولاً جزو وظایف سرمربی تیم ملی بزرگسالان قرار دارد یا فدراسیون در این زمینه راه خطا را رفته است. هر موقع که پروسهای از این قبیل حادث شده و سرمربی بزرگسالان نظری در این خصوص داده و بر پایه توصیه او سرمربیان سایر تیمهای ملی پایه هم گزینش شدهاند، این توجیه و استدلال ارائه شده که چون همه این تیمها جزو سازمان تیم ملی هستند و «پایهها» زیرمجموعه بزرگسالان به حساب میآیند، انتخاب سرمربیانی همسو با سرمربی تیم بزرگسالان قدم مهم و مؤثری در وحدت بخشیدن به همه آنها به حساب میآید. بر پایه استدلال فوق، این کار نه تنها مضر نیست بلکه این اثر مفید را دارد که همه تیمهای ملی از صدر تا ذیل به یک روش و سیستمهای مشابه تمرین میکنند و مسابقه میدهند و این همگونی در درازمدت سبب میشود اعضای هر یک از تیمهای ملی که به طور خودکار به ردهای بالاتر پا میگذارند، با روال کار آن تیم آشنا باشند زیرا بهکارگیری مربیانی که موظف بودهاند با سیستمی همچون تیم بزرگسالان کار کنند، ذهنیتهای لازم را برای هر یک از اعضای این تیمها فراهم آورده و به آنها قالبی واحد را بخشیده است.
با این حال هنوز هم نمیتوان نپرسید که آیا گزینش سرمربی تیم ملی امید و همین طور نوجوانان و جوانان جزو وظایف سرمربی بزرگسالان است و آیا این کار نباید توسط فدراسیون و هیأت رئیسه یا کمیته فنی آن صورت پذیرد. حتی اگر فدراسیون معتقد به لزوم همسویی نحوه کار تمامی سرمربیان تیمهای ملی کشور باشد، نیازی نیست که نام افراد مورد نظر و ضابط این همگونی را از سرمربی بزرگسالان بگیرد و کافی است که بعد از شناسایی و معرفی برگزیدگان به آنها تفهیم شود که باید از کدام اصول کاری و تاکتیکهای منتخب بهره گیرند تا روال تلاش و بازیشان چیزی از جنس تمامی تیمهای ملی کشور باشد. با این حال دو نکته سر جای خود باقی میماند که همچنان سؤالساز و فدراسیون فوتبال موظف به پاسخگویی در خصوص آن است. یکی اینکه چرا قلعهنویی باید به بهانه لزوم مشابهت کارها و روش بازی تیمهای ملی بزرگسالان و امیدها، رضا عنایتی را برای هدایت تیم ملی «امید» برگزیند و به واقع وی را به این تیم تحمیل کند و نکته دوم که سؤال مهمتری است، اینکه چرا فدراسیون و شخص قلعهنویی معتقدند روشهای به کار گرفته شده در تیم ملی بزرگسالان به قدری مناسب و کارآمد است که باید امیدها و تیمهای سنی پایینتر هم از آن تأسی جویند و با همان روشها کار کنند. به واقع چرا باید سیستمی تبلیغ و تعمیم داده شود که هنوز حقانیت آن به اثبات نرسیده و حتی اگر روزی ثمردهی آن مشخص شود، به چه سبب باید تصور کنیم که اجرای همان سیستمها، تیمهای ملی «پایه» را هم خوشبخت خواهد کرد و در همه ردهها به کار میآید؟