بازگشت ژنرال به قلعه یوزها با رویای قهرمانی
سینا فراهانی
خبرنگار
در فیلم «از گور برخاسته» ساخته ایناریتو دو مفهوم بسیار مهم مدنظر قرار گرفته است. یکی طبیعت خشن بشر بهعنوان وحشیترین حیوان و دیگری فلسفه پیچیده انتقام.
در ورزش ما بخصوص فوتبال، درندگی بیشتر از اصول حرفهای حرف برای گفتن دارد و این را به وضوح میتوان در تمامی ارکان فوتبال این کشور از ابتدای تاریخ تا به امروز یافت.
امیرخان قلعهنویی، کاپیتان وفادار آبیهای پایتخت هم زیر تیغ تیز این خشونت گرچه دوام آورد اما جای زخمهایش شاید تا سالها درمان نشد.
کسی که هتتریک کردن را زمانی که کسی به این لفظ نمیشناختش در هفده سالگی تجربه کرد و فتح قارهکهن را قبل از آنکه با کاپ قهرمانی باشگاههای تهران قدرتنمایی کند به ویترین افتخار تاجیها اضافه کرد.
پرافتخارترین رهبر تاریخ لیگ برتر ایران وقتی تکیه بر تاج و تخت تیم یوزپلنگها زد که هنوز آنقدر بار خود را برای اول شدن سنگین نکرده بود و تنها یک بار قهرمان شده بود، اما خوی بشری که برای دیده شدن هر کاری میکند این بار گریبان ژنرال را گرفت و با یک باخت در کارزار پنالتیها آن هم با چشمان اشکبار مهدویکیا، بدون باخت تیم ملی را وداع گفت.
شاید بعد از ترک تیم ملی همه تصور میکردند ژنرال خلعسلاحشده آبیها برای همیشه زرههایش را از تن به در میکند و جنگاوری را وداع میگوید اما او به یکباره از گور برخاست.
کسی که شاید چه در دوران پا به توپ شدن و چه در کسوت رهبری تیم ملی به آنچه مستحقش بود نرسیده بود حالا سپر برداشت، شمشیر تیز کرد و به جان یک به یک سکانداران لیگ برتر افتاد و هر سال یک به یک را از لب تیغ گذراند.
بازگشت باشکوه قلعهنویی بعد از تسلیم شدن به چشم بادامیها (کره جنوبی) چیزی بود که کمتر کسی به آن فکر کرده بود اما چهار بار ایستادن روی پیکر نیمهجان تمام مربیان لیگ همان چیزی بود که او را تبدیل به پرافتخارترین قهرمان تاریخ جام خلیج همیشه فارس کرد.
حالا که پس از پانزده سال امیر از قلعه سیرجان به پادشاهی پا به توپهای ایرانی رسیده است وقت آن است که انتقام یک به یک سربازانی که در دوران فرمانرواییاش از دست داده بود را بگیرد تا ثابت کند که فلسفه انتقام همیشه هم بد نیست و میتوان روزی بازگشت.
باید دید حالا که به قول آقای قلعهنویی برنامههای ضد ایرانی متأسفانه برای همیشه تعطیل شدهاند آیا یوزها به قلعه خود باز میگردند یا مشکل چیز دیگری بوده است و اینها همه بهانه است.
شاید همه با مهدی طارمی همنظر باشیم که در برههای که مدعیان قهرمانی آسیا مثل استرالیا بازی دوستانهشان را با قهرمان جهان انجام میدهند و کره و ژاپن هم بازیکنانشان در هر پنج لیگ معتبر اروپایی بازی میکنند حضور در کافا عیاری از تیم ژنرال نشان نخواهد داد.
باید برای مقابله با عربستانیهایی که قرار است در کوپا امریکا بهعنوان تیم میهمان در مقابل برزیل و آرژانتین صفآرایی کنند و قطری که برای حضور در جام طلایی کونکاکاف چمدان میبندد رقبایی بهتر از افغانستان و کنیا در نظر گرفته شود.
حضور بنزما و رونالدو و یحتمل ستارههایی که در صف دلارهای عربستانی قرار دارند در لیگ روشن (لیگ برتر عربستان) قطعاً عیاری به مراتب بالاتر نسبت به فوتبال ما خواهد داشت که بند عجیب ممنوعیت بستن قرارداد دلاری و یورویی در قواره اساسنامه فدراسیونش عرض اندام میکند.
با این حال تغییر رویه تیم ملی نسبت به زمان کیروش و تغییر فاز از دفاع به حمله نیازمند بازیهایی است که سرمربی بتواند تاکتیکهای خود را القا کند و یوزهای درندهاش را به سمت طعمههایشان بیرحمانه سوق دهد.
در بازار داغ مربیهای خارجی که حتی برای مذاکره با آنها هم کنفرانس خبری برگزار میشود، چشم یک نسل به نفس داخل سوتهای ژنرال است تا بلکه ثابت کند که فقط اگر در میدان حرفی باشد هم میتوان مقابل خوی وحشی بشری ایستاد و هم انتقام را مثبت معنا کرد.
وعده ما دوحه، ورزشگاه لوسیل، قهرمانی تیم ملی ایران، خیلی دور خیلی نزدیک!