دایره شمولی «یکچهارمی» برای لیگ برتر
وصال روحانی
به رغم اضافه شدن قزوین به گستره لیگ برتر فوتبال کشور، فقط 9 استان ایران در این صحنه حضور دارند و این در حالی است که در جدیدترین تقسیمبندیها، 31 استان از یکدیگر تفکیک شده و هر یک با اسمی ویژه خود نامگذاری شدهاند.
تهران با چهار تیم (پرسپولیس، استقلال، هوادار و پیکان)، خوزستان با 3 تیم (فولاد، صنعت نفت آبادان و استقلال خوزستان)، کرمان با دو تیم (مس رفسنجان و گلگهر سیرجان)، اصفهان با دو نماینده (سپاهان و ذوبآهن)، مرکزی با یک نماینده (آلومینیوم اراک)، آذربایجان شرقی با یک نماینده (تراکتور)، مازندران با یک تیم (نساجی قائمشهر)، گیلان با یک نماینده (ملوان) و سرانجام قزوین با یک تیم (شمسآذر).
با این اوصاف فقط قدری کمتر از یکچهارم استانهای کشور در بالاترین دسته لیگ فوتبال ما نماینده دارند و برای 22 استان از 31 استان ایران اینک جایی در مهمترین عرصه فوتبالی کشورمان متصور و موجود نیست. در میان استانهای مهم غایب در این آوردگاه خراسان و فارس و در درجاتی پایینتر بوشهر خودنمایی میکنند. اینکه چرا 22 استان کشور نمیتوانند به لیگ برتر راه یابند و حداکثر میزان ارتقایشان در حال حاضر لیگهای یک و دو کشور است به هیچ روی از سر تصادف و اقبال نیست و دلایل علمی و زیرپایههای فنی و بنیانهای ورزشی دارد و از نوع برخورد ساختار فوتبال این استانها با لیگ برتر و عدم لمس رمزها و راههای رسیدن به توفیق در این خصوص برمیخیزد. در این استانها هم هیأتهای فوتبال و هم نهادهای خصوصی و سرمایهگذار از حمایت درست و اصولی تیمهای خطه خویش غافل ماندهاند و هم تک تیمهای نامدارشان قادر و مایل نیستند خود را با اصول کمرشکن حضور در لیگ برتر تطابق بخشند. لیگی که تیمداری بالنسبه موفق در آن بودجهای حداقل 400 میلیارد تومانی را در هر فصل طلب میکند و اگر طالب جامهای قهرمانی و سهمیههای آسیایی باشید با هزینه کمتر از 800 تا 900 میلیاردی به این مقاصد نمیرسید.
پویایی و ثمردهی یک لیگ فقط در گرو این نیست که هر 31 استان کشور و یا حداقل 20 تای آنها در این صحنه نماینده داشته باشند و اصولاً تعداد کل تیمهای حاضر در این لیگ از 16 فراتر نمیرود ولی حضور فقط 9 استان در این عرصه هم رقم بسیار کمی را شکل میدهد و خبر از بیمار بودن کم یا بیش فوتبال سایر استانها و وجود اشکالاتی اساسی در کار آنها میدهد. اگر استانهای ما برنامهریزی بهتری برای فوتبال خود داشته باشند و باشگاههای آنان به معنای واقعی کلمه حرفهای بودند، دستکم میشد 12 تا 13 استان را در این عرصه حاضر دید و افسوس غیبت برخی تیمها و استانها را نخورد که خاطره فوتبال ما با بزرگیهای آنان در گذشته دور و نزدیک پیوند خورده و اینک غیبت آنها را در این عرصه به سختی تاب میآورد و بابت آن آه افسوس میکشد.