چرا مربیان ایرانی «لژیونر» نمیشوند؟
قیمتها «نجومی»، خروجی «اندک»
وصال روحانـی
روزنامه نگار
در میان هیاهوی مرتبط با قیمت افراطی فوتبالیستهای کشورمان و قراردادهای نجومی منعقد شده با آنها، این نکته مهم گم شده که بهای برخی مربیان ما نیز در میدان عمل و به لحاظ داشتن دانش لازم و کسب نتایج موفق بسیار کمتر از چیزی است که دریافت میکنند.
در شرایطی با بعضی از این مربیان قراردادهای 30 میلیارد تومانی و حتی گرانتر از آن بسته میشود که فتوحاتشان در سالهای اخیر چنین ارقامی را ایجاب نمیکند. تعداد بسیار قلیلی از آنها طی 7-6 سال اخیر جامهایی را کسب کرده یا به قهرمانی در لیگ رسیده یا در جام حذفی در صدر ایستادهاند اما قراردادهای کلان بسته شده با آنها توسط این باشگاه و آن باشگاه چنان بالا است که از غنا و کیفیت کار این مربیان فراتر میرود و حتی تعداد جامهای تصاحب شده توسط آنها به حدی نیست که رقم نجومی قراردادهای آنها را توجیه کند و به نظر برسد که واقعاً ارزش آن را داشتهاند.
از مدافع 70 میلیاردی
تا 30 میلیاردیهای کاذب
البته در این بازار بیانصافانه هنوز پیشتازی بشدت به فاصله زیاد با بازیکنان است که ارقامی را میگیرند که به باور نمیآید.
آن مدافع سابق استقلال که سر از سپاهان درآورد، قراردادی 70 میلیارد تومانی بسته ولی هرگز در چنین اندازههایی بازی نکرده است آن هم در حالی که در جمع آبیها سابقه دردسرسازی را داشت و ناسازگاری او با چند مربی آن باشگاه در چند فصل متوالی ثابت کرده بود که ایراد نه از مربیان، بلکه احتمالاً از وی است.
نمونههایی از این دست کم نبوده و باشگاههای پرطرفدار تهرانی و تیمهای صنعتی رقمهای 20 تا 30 میلیاردی را برای ابتیاع بازیکنانی که قیمت واقعیشان یک سیام این مبالغ است، کم نپرداختهاند. شاید پرداختهای مکرر این ارقام برای این بازیکنان اغلب متوسط و فاقد هرگونه ویژگی فوقالعاده مربیان را در جایگاهی قرار بدهد که بتوانند از ارقام دریافتی خود دفاع کرده و آن را عین عدالت و حق مسلم خویش بینگارند اما باید پرسید اگر این مربیان این همه خوبند، چرا ما در سالهای اخیر کمترین صادرات را در زمینه گسیل مربیانمان به سایر کشورها داشتهایم؟
آنها چقدر ایرانی هستند؟
اگر فرهاد مجیدی را قلم بگیریم، حتی یک مربی ایرانی دیگر شاغل در لیگ برتر کشورمان به تیمی خارجی جذب نشده و تازه تیمی که مجیدی را استخدام کرده و اواسط تابستان سال پیش به امارات برد، تیم اتحاد کلبای این کشور است که آنچنان کوچک و کماعتبار است که کار کردن در آن نه تنها مایه افتخار نیست، بلکه اعتبار هر مربی خواهان اوجگیری در فوتبال آسیا (چه برسد به جهان!) را بر باد میدهد!
در گذشته دورتر مرحوم ناصر حجازی مدتی کوتاه به خارج از کشور رفت. اما فقط تیم کوچک و نازل محمدان بنگلادش سهم او شد و در همان سنوات امثال عباس رضوی به مجارستان رفته و سالها در آنجا کار کردهاند ولی اکثر مربیانی که در افواه، مربیان ایرانی شاغل در اروپا و امریکا تلقی میشوند، دورگههایی هستند که گوشهای از تبارشان به ایران برمیگردد و سالهای مدید در خارج زیستهاند و امید نمازی، الکس نوری و البته افشین قطبی روشنترین نمونههای آنان هستند.
به سوی ارقام درشت بعدی
ارزش اجتماعی و توانایی فنی و دانش ورزشی مربیان ایرانی بر هیچ کس پوشیده نیست و آنها سزاوار تحسین و خوشبختیاند اما اگر در نظر بگیریم برای جذب و استفاده از شماری از آنها در لیگ کشورمان ارقامی پرداخت شده که نجومی است و در قبال آن هیچ خروجیای از منظر فتح جامها نداشتهاند، به این نتیجه میرسیم که آشفته بازار حاکم بر فوتبال فقط بازیکنان را در بر نمیگیرد و مربیان هم در این زمینه آنقدرها غیر سهیم نبودهاند.
به واقع آنها هم از مواهبی بیبهره نماندهاند که بی حساب توزیع میشود و حتی پس از ناکام شدن و بدون جام ماندن خود را موظف به پاسخگویی ندیده و رقم درشت بعدی را از همان تیم یا باشگاه بعدی خود گرفتهاند.
خبری از یورش نیست
در میان مربیان ایرانیتبار شاغل در اروپا اسبقی هم دیده میشود اما اکثریت با افرادی است که سرمربی نیستند و در تیمهای محل کارشان فقط دستیار محسوب شده و نقشهای دوم و سوم را ایفا میکنند. پایه علمی این مربیان به سبب سالها آموزش دیدن در خارج قوی است و به دانشی مجهز هستند که برخی مربیان معروفتر شاغل در کشورمان از آن بیبهرهاند.
اما اگر تعارف را کنار بگذاریم، یورشی که باشگاههای خارجی برای صید بازیکنان ممتاز ما مانند طارمی و آزمون بردهاند، هرگز برای جذب مربیان ما مشاهده نشده و حتی اگر حرفها و اخباری در این زمینه پخش شده باشد، معمولاً از حد شایعه فراتر نرفته و جامه عمل نپوشیده است. این به ما و به مربیان لایق و تلاشگر فوتبال کشورمان میگوید که اگر لژیونر شدن حق آنها است، باید بیش از این بکوشند و رزومهای هر چه بهتر را برای خود فراهم بیاورند و «طارمی»وار عمل کنند.