نگاهی متفاوت به حذف دوباره پاریس از لیگ قهرمانان
فوتبال علیه ثروت
سینا فراهانی
روزنامه نگار
اپرا وینفری برنده جایزه اسکار و از ثروتمندترین افراد در قرن بیستویک تعبیر جالبی از ثروت دارد: «همه میخواهند با شما در لیموزین باشند اما شما باید کسی را انتخاب کنید که اگر لیموزین خراب شد، همراهتان سوار اتوبوس شود.»
شاید این یک تعریف جامع و کامل از تفاوت بین اصالت و ثروت است.
سال 2008 شروع یکی از مهمترین انقلابهای تاریخ فوتبال بود که با تهاجم اماراتیها به قلب بریتانیا و مشخصاً شهر منچستر آغاز شد. جایی که باد به سمت پرچم آبی آسمانی شهر منچستر شروع به وزیدن کرد. این جریان که برای استحکامش نیاز به یار و همراهی داشت که هر از گاهی دستی برای همدیگر تکان داده تا احساس غربت نکند سال 2011 با رژه آل ثانی و خدم و حشم روی پیکر نیمه جان پیاس جی مسیر تازهای به خود گرفت.
آنهایی که فوتبال را به حد جنون برای مغز خود سرو میکنند میدانند که خیلی از اتفاقات را نمیتوان به جزیره تحمیل کرد و شیخ منصور و رفقایش ناچار به سر تعظیم فرود آوردن جلوی شناسنامه فوتبال دنیا شدند اما اتفاقاً ناصر الخلیفی همان جایی رفت که باید میرفت.
پول در این دنیا پدیده غریب و پیچیدهای است.
روزی که یکی از بزرگترین ریمونتاداهای تاریخ در نوکمپ شکل گرفت، کسی نمیدانست که شیوه پاریسیها یا بهتر بگویم قطریهای ساکن فرانسه به جای التیام دردهایشان انتقام است. انتقامی از جنس تصاحب ستارهها. وقتی نیمار آن تو سر توپ معروف را زد و روبرتو مهلکترین ضربه تاریخ خود را به قلب تراپ زد، روزی که نیمار جونیور دوس سانتوس از نظر خیلیها درخشانترین بازی عمرش را در قلعه بلوگرانا جا گذاشت کمتر کسی فکرش را میکرد تنها چند ماه بعد کینه ناصر الخلیفی گلوی یکی از مخوفترین مثلثهای تاریخ را بگیرد و تا به امروز به پیکری نیمه جان تبدیلش کند و بزرگترین انتقال تاریخ رقم بخورد و نیمار پشت پا به حرفهای پیکه بزند و اسپانیا را به مقصد ایفل ترک کند.
قطریها همیشه به جای ترمیم زخمهایشان پول را به صورت حریفانشان پاشیدهاند.
وقتی ثروت به جای اصالت خودنمایی میکند نتیجهاش میشود اینکه سرخیو راموس که سالها به عنوان نماد تعصب کار مجسمه سازها و تجسمی کارها را برای ساخت سمبل غیرت راحت کرده بود، کسی که اگر نبود شاید دوران پر افتخار مادریدیستاها در عصر حاضر شروع نمیشد، چون برای پول، زندگی در پاریس را به مادرید ترجیح داده به خاطر باخت در آلیانز زمین و زمان را به باد ناسزا میگیرد.
روزی که کیلیان معروف بالای ایفل ایستاد و با ریشخندهایش سانتیاگو برنابئو را به سخره گرفت پیشتر ما میدانستیم که حرفهای رئیس پرز روزی رنگ حقیقت به خودش میگیرد.
نه تنها این لاکپشت سریع و با استعداد بلکه تمام کسانی که ترجیح دادند دستان پول را به بهای از دست دادن افتخار ببوسند روزی پشیمان خواهند شد چرا که اینجا پلهها و مالدینیها و توتیها ماندگارتر از فیگوها شدند.
نیازی نیست فوتبالی باشی تا شنیده باشی که توتی در جواب پیشنهاد مادریدیها گفته که «آدم خانواده فقیرش رو ترک نمیکنه بره با یک پدر و مادر پولدار.»
اینجا فقط و فقط اشکها میمانند و هر چقدر هم با استعداد باشی اگر عاشقانه زیستن فوتبال را نیاموخته باشی، مجبوری مثل کیلیان اعتراف به محدود بودن و ناتوان بودن جلوی بایرنیها در کسب افتخاری کنی که علاوه بر پول قهرمانانه زیستن را نیز مشتاقانه طلب میکند.
باخت به باواریاییهای مونیخ پایان دنیا نیست اما خیلی چیزها را برای چندمین بار در چشمان سرمایهداران مستطیل سبز کرد.
حالا که کامپوس و گالتیه و بقیهباند مافیای فرانسوی به درهای خروجی هدایت شدند بد نیست درهای ثروتتان را به روی میلانیها و مادریدیها و آنفیلدیها باز کنید تا شاید حداقل از بازار درستی افتخار را خرید کنید. گرچه بهای این افتخار شور است و انگیزه و اشتیاق.
شاید پله درستترین فرد بود که میگفت: «اشتیاق همه چیز است. باید مانند تارهای گیتار لرزان و پر جنب و جوش بود.»