عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6839 /
۱۴۰۰ دوشنبه ۸ شهريور
|
طنزیم
برگ ریزان
هومن جعفری
خبر خوب اینکه یحیی گلمحمدی به قانون فدراسیون اعتراض کرده و گفته مهاجم خارجی میخواهیم. احتمال حذف این قانون افزایش چشمگیری پیدا کرده.
اگر از این قانون تعریف میکرد، با توپ هم نمیشد باطلش کرد. الان ایراد گرفته. احتمالاً با گل و شیرینی از دلش درمیآورند.
***
در حالی که در باشگاه استقلال، حتی گربههای دم باشگاه هم لایو میگذارند و چرندترین اخبار ممکن را بیان میکنند، هواداران این تیم برای گرفتن اخبار ناچارند به افقهای دور چشم بدوزند.
مثلاً مربی تیم پرتغالی اعلام کرده جعفر سلمانی به استقلال پیوسته! دستکم این خبر را نمیشود تکذیب کرد چون یک خارجی بیانش کرده! میشود به حرفش اعتماد کرد که درست گفته!
کاش باشگاه خبرها را خودش بیان کند.
***
اینطوری که رونالدو به یونایتد برگشت، حقیقتاً برگریزان بود! ظهر تصمیمش را گرفت و عصر با منچستر تمام کرد! حالا اگر بازیکن استقلال و پرسپولیس بود یا میخواست به این تیمها بیاید، پروسه انتقالش سه ماه طول میکشید و دست آخر هم میرفت سپاهان!
مرثیهای برای آرسنال
به بهانه شنبه سیاه اتحاد
پیش از آغاز نبرد بزرگ هفته سوم 9 پیروزی و تنها یک شکست آمار حیرتانگیز یکی از بزرگترین مربیان تاریخ فوتبال در برابر توپچیهای لندن بود. گواردیولا که در کنار میکل آرتتا افتخارات فوتبال انگلستان را یکی پس از دیگری به نام خود میزد، سرانجام فصل همکاریشان به پایان رسید و پس از جدایی میکل در سال 2019 هر کدام داستان متمایزی را برای دوستدارانشان روایت کردند.
پپ با سیتی بار دیگر فاتح جزیره شد و توانست تا یک قدمی کسب لیگ قهرمانان اروپا پیش برود.
در سمت دیگر اما داستان برای آرتتای لندن نشین به شیرینی پپ پیش نرفت.
بازیهای چشمنواز تیمی که تنها فاتح جام طلایی جزیره بود، اولین هدیه آرتتا به هواداران آرسنال شد.
تکنیکهای پپ اینبار در لندن و به دست مردی که گویا حرفهای زیادی برای گفتن داشت اما همه چیز برای آرتتا خیلی زود تغییر کرد. نفرین آرسنال پس از ونگر اینبار گریبان هافبک سابق آنها نیز را گرفت و طلسم شوم قرمزها آرتتا را هم دچار خودش کرد. شکستهای پیاپی، خروج از شش تیم برتر لیگ جزیره، از دست دادن رؤیای حضور در چمپیونز لیگ و حتی جواز حضور در لیگ اروپا اتفاقات تلخی بودند که در زمان مربیگری هافبک سابق آرسنال اتفاق افتاد. گویا پپ گواردیولا فوت کوزهگری خود را به آرتتا نیاموخته بود و او زودتر از آنچه باید از استاد خود دست کشید تا رؤیای مربیگری خود را به واقعیت تبدیل کند.
هواداران لندنی که روزی خروج ونگر را فریاد میزدند حالا بیشتر از هر زمانی دلتنگ مردی هستند که با معمولیترین بازیکنان، قابل قبولترین نتایج را میگرفت.
آرتتا و آرسنال که فصل گذشته را در جایگاه تلخ هشتم به پایان رساندند بازهم دچار خساستهای مالک باشگاه در فصل نقل و انتقالات شدند و کرونکه که شاید عکس او بر صفحه دارت بسیاری از هواداران آرسنال نقش بسته، بدون خریدی بزرگ و قابل اعتنا معمولیترین تیم سالهای اخیر آرسنال را به فرماندهی آرتتا راهی جنگ با بزرگان جزیره کرد.
پس از دو شکست آنها در ایستگاه سوم راهی منچستر شدند تا در شهری که روزنامههایش به جای بازی آرسنال خبر بازگشت رونالدوی افسانهای را تیتر اول خود کرده بودند به مصاف تیم آماده پپ بروند.
از سوی دیگر سیتی که با ریخت و پاشهای همیشگی فصل نقل و انتقالات را به پایان رسانده بود، در پی دفاع از عنوان قهرمانی و مهمتر از آن فتح لیگ اروپا با آرزوهایی بزرگ پا به فصل جدید رقابتها گذشته است.
تیمی که با جذب گریلیش آمادهتر از همیشه به فتح افسانههای جدیدی میاندیشد که میتواند نام پپ و آبیپوشان منچستر را برای همیشه در تاریخ بیرحم فوتبال جاودانه کند.
عطش سیریناپذیر پپ برای جذب بهترینهای فوتبال در آخرین تلاش، سیتی را تا یک قدمی جذب یکی از بزرگترین افسانههای فوتبال پیش برد، تلاشی که با یک تماس از پدر فوتبالی کریستیانو رونالدو، سر الکس فرگوسن و ریو فردیناند ناکام ماند تا یکی از بزرگترین هایجکهای فوتبال از سیتی تا یونایتد به نفع شیاطین سرخ رقم بخورد. با این وجود اما آبیهای منچستر هنوز هم بخت اول قهرمانی جزیره و شانسهای بالا بردن با ارزشترین جام نقرهای جهان فوتبال، چمپیونز لیگ هستند.
آرسنال که پس از 5 شکست با پیروزی قاطعانه برابر وست برومویچ دسته دومی وارد اتحاد شد، از همان ابتدا هیچ شباهتی به تیمهایی که برای پیروزی وارد میدان میشوند، نداشت. قرار دادن پنج دفاع و تنها یک مهاجم هدف از همان ابتدا نشانههای واضحی بود که میکل آرتتا و آرسنال برای کسب حداقل امتیاز پا به منچستر گذاشتهاند و یک تساوی برابر قهرمان فصل قبلی جزیره آرمانیترین نتیجه ممکن برای شاگرد سابق پپ محسوب میشود.
نقشهای که خیلی زود با حملات پیاپی سیتیزنها نقش بر آب شد و آرسنال بیدفاعتر از همیشه در یکی از تحقیرآمیزترین بازیهای تاریخش با 5 گل بازی را به مردان پپ واگذار کرد.
نتیجهای که گویا این فرصت را به جرج . آر. آر مارتین میدهد تا برای فصل جدید گیم آف ترونز افسانه مشهور عروسی سرخ را اینبار به میزبانی سیتی بازنویسی کند.
مرثیه تلخ برای تیم بیرقیب سالهای نه چندان دور لیگ جزیره که زمانی موفق شد تنها جام طلایی فوتبال انگلستان را با ونگر به تالار افتخاراتش ببرد و حالا چسبیده به قعر جدول دلهره سقوط را در دل هواداران وفادار خود انداخته.
بازی آنها با سیتیزنها اما بیانگر فاجعهای مهیبتر از شکست تحقیرآمیز در شنبه سیاه اتحاد بود، درست زمانی که توپ برای چهارمین بار از خط دروازه لغزان لنو رد شد اندک هواداران باقی مانده آرسنال در ورزشگاه شروع به شادمانی کردند، صحنهای که اگر کسی آن را بدون دیدن بازی تماشا میکرد ممکن نبود باور کند این فریادها پس از چنین شکست وحشتناکی باشد، آرسنالیها تنهاتر از همیشه آنقدر در طی سالهای گذشته زخم خوردهاند که هیچ ضربهای برای آنان زخم کاری نخواهد بود.
توپچیها که سالهاست آتش توپخانه آتشینشان به خاکستر سرد شکست بدل شده، این روزها در تراژیکترین برهه تاریخ باشگاهشان ناامیدتر از همیشه مسیر ناکامی را طی میکنند تا هواداران قرمزهای لندن حتی از شکستهای سنگین نیز شگفتزده نشوند. و اما آرتتا مردی که زودتر از آنچه باید به نیمکت باشگاه سابقش رسید و حالا در بزرگترین قمار زندگیش شمایل یک بازنده بزرگ را یدک میکشد.
تصمیمی که شاید اگر تنها چند سال دیرتر گرفته میشد، میکل با کسب تجربههای بیشتر به جای روزهای سخت آرسنال، راوی داستانهای افسانهای توپچیهای لندن بود.
باید دید داستان آرتتا و آرسنال تا کجا ادامه خواهد داشت و آیا آغازِ پایان آرسنال به دست ستاره سابق این تیم رقم خواهد خورد یا هنوز او و توپچیها کورسوی امیدی برای بازگشت معجزهوار به رقابتها دارند.
دعوا بر سر یک بازیکن 35 ساله
یک حباب بزرگ تهی
سامان موحدی راد
برای اینکه بدانید فوتبال ایرانی تا چه میزان از محتوا تهی شده، دنبال کردن همین فصل نقل و انتقالات تابستانی کافی است. لازم نیست دیگر تا پایان فصل منتظر بمانید تا در این میان شاهد تغییر نام چند تیم لیگ برتر باشید یا اخباری از انصراف و کنار کشیدن یک تیم لیگ برتری دیگر دنبال کنید تا بفهمید که عالیترین سطح رقابت فوتبالی در ایران تا چه میزان پوچ و تو خالی است. همین اعداد و ارقام رد و بدل شده در بازار نقل و انتقالات تابستانی به تنهایی کافی است برای اینکه بدانید این فوتبال یک حباب بزرگ است. حبابی با گردش مالی بالا، کیفیت پایین و نهایتاً محصولاتی بنجل.
در حال حاضر بازیکنان نیمکتنشین لیگ برتری به دنبال قراردادهای میلیاردی دو رقمی هستند. بازیکنانی که شاید پنج بازی هم در فصل به آنها نرسد اما هم مشتریاش را دارند و هم اعتماد بهنفس که ارقام بالا را پیشنهاد دهند. نگاهی به لیگهای پویا نشان میدهد که هر سال دو تا سه ستاره جوان در آن ظهور میکنند و لقب پدیده لیگ را از آن خود میکنند.
این در حالی است که مثلاً لیگ برتر ایران در 10 سال گذشته تنها دو پدیده در قد و قواره بازیکن تأثیرگذار داشته؛ یکی مهدی طارمی و دیگری مهدی قائدی و همین دو بازیکن چند فصلی به تنهایی بار جذابیت لیگ را برای پنج سال به دوش کشیدند. دیگر بازیکنان اگرچه بارقههایی از استعداد در بازیشان بود ولی آنچنان ضعیف که حتی چند هفته هم نتوانستند تنور لیگ را گرم کنند.
واقعاً عجیب است که مثلاً تیمهای لیگ برتری برای هافبک بازیسازی که در طول یک فصل لیگ تنها یک گل زده و کمتر از انگشتان یک دست پاس گل داده باید نزدیک به 10 میلیارد پول بدهند. شاهد دیگر مرده بودن این جریان فوتبالی بازی زیبایی بود که در ماجرای انتقال امین قاسمینژاد رخ داد. شما فکر کنید در لیگ برتر یکی از چهار قدرت بزرگ آسیا بر سر انتقال بازیکنی ۳۵ ساله دعوا به راه بیفتد.
در حالی که حداقل نیم دوجین بازیکن جوان و با استعداد به عنوان محصولات آیندهدار فوتبال از فصل قبل باید پرورش مییافتند تا در این بازار نقل و انتقالات بر سر تصاحبشان دعوا باشد، دیدیم که دو تیم پرادعای لیگ برتری ایران بر سر به خدمت گرفتن بازیکنی ۳۵ ساله که اگر مصدوم نشود نهایتاً یک فصل میتواند برای آنها بازی کند میجنگیدند.
همین اگر نشان از پوچ و حبابی بودن فوتبال ما نباشد، پس چیست؟
حمله متوسط ها به دار و ندار فوتبال ایران
باشگاههای بزرگ ایران نسل نمیسازند، باشگاههای بزرگ ایران به پای بازیکن ۳۵ ساله میلیاردها حراج میکنند اما یک دهم همان پول را حاضر نیستند برای استخدام مربی در تیمهای پایه، برای سازماندهی تیمهای پایه و برای فراهم کردن امکانات در تیمهای پایه هزینه کنند
فرشاد کاسنژاد
واقعیت این است که در بازار نقل و انتقالات ایران اگر میخواهید تیمی با کیفیت یا دستکم مدعی قهرمانی در آسیا بسازید، به خرید بازیکن خارجی به شدت نیاز دارید.
موجودی نیروی انسانی در فوتبال ایران برای ساختن چند تیم قدرتمند که رؤیایی در لیگ قهرمانان آسیا داشته باشند، کافی نیست و بازار نقل و انتقالات پر شده از بازیکنان متوسطی که ادعای ستاره بودن دارند و رقمهای درخواستی آنها نیز گزاف و بدون توجیه اقتصادی است. در این بزرگنمایی متوسطها، رفتارهای لیدرهای مجازی و رسانه اجارهای بسیار مؤثر است.
در چنین بازاری چندان عجیب نیست که امین قاسمینژاد ۳۵ ساله بتواند استقلال و پرسپولیس را همزمان مشتری خود ببیند، در حالیکه او تجربههای بزرگی در فوتبال ندارد. قاسمینژاد نه بازیکن تیم ملی است، نه شانسی در آینده تیم ملی دارد، نه تجربه بازی در تیم بزرگ را دارد و نه تا امروز مسیر قهرمانی را حتی با یک تیم تجربه کرده است. او را میتوانیم ستاره برای تیم متوسط بدانیم، بازیکنی که تجربههایی موفق در کلاس پایین فوتبال دارد. خرید قاسمینژاد مثل یک ستاره جوان از لیگ یک است اما ۳۵ سال دارد و ستاره تیم متوسط در لیگ برتر بود و از آینده احتمالی آن ستاره فرضی جوان از لیگ یک هم خبری در سرنوشتش نیست.
در فوتبال ایران اگر چند بازیکن خلاق بیست و چند ساله پیدا میکردید، قاسمینژاد احتمالاً باید در پدیده یا تیمهایی مثل پیکان به فوتبالش پایان میداد اما او در پایان فوتبالش تازه مشتری در حد استقلال و پرسپولیس پیدا کرده. فوتبال او و کوشش او برای درخشیدن بسیار احترامبرانگیز است اما بحث این متن زاویه دیگری از مثالی به نام قاسمینژاد است.
فوتبال ایران در کشف و پرورش نیروی انسانی ناتوان است. این یک دلیل واضح دارد که همه از آن خبر داریم و هزار بار احتمالاً نوشتهایم و گفتهایم و به جایی هم نرسیدهایم. باشگاههای بزرگ ایران نسل نمیسازند، باشگاههای بزرگ ایران به پای بازیکن ۳۵ ساله میلیاردها حراج میکنند اما یک دهم همان پول را حاضر نیستند برای استخدام مربی در تیمهای پایه، برای سازماندهی تیمهای پایه و برای فراهم کردن امکانات در تیمهای پایه هزینه کنند. عجیب اینکه اسم تیمهای پایه آواره خود را آکادمی گذاشتهاند که این اسم هیچ نسبتی با فعالیت آنها ندارد.
شاید تنها راه این باشد که فدراسیون فوتبال با قوانینی سختگیرانه باشگاهها را مجبور کند که بخش بزرگی از بودجه بادآورده خود را در تیمهای پایه هزینه کنند و بر اساس میزان هزینه در تیمهای پایه، اجازه خرید برای تیم بزرگسال خود داشته باشند اما این قوانین حتی اگر تدوین شوند، همیشه در اجرا لنگ میزنند و اثری نمیگذارند.
هیاهو بر سر هیچ
آسمان بیستاره
سام ستارزاده
آسمان فوتبال ایران از هر زمانی خالیتر از ستاره شده است. این حقیقت تلخی است که از نامهای پررنگ بازار نقلوانتقالات امسال باشگاههای برجسته کشورمان میتوان به آسانی کشف کرد. سال گذشته نیز، با تصویب قانون منع جذب خارجیها که یک سرپوش روی مشکلات مالی گسترده تقریباً تمامی باشگاههای لیگ برتری بود، شاهد این مسأله بودیم که بازیکنان متوسط لیگ با قیمتهای نجومی به مدعیان لیگ و یا حتی تیمهای میان جدولی پیشنهاد شوند. آنچه امسال در سه باشگاه متمول فوتبالمان که نماینده ما در لیگ قهرمانان آسیا هستند، رخ میدهد نیز معلول این مشکلات است؛ جدایی احسان حاجیصفی، مهدی قایدی، محمدحسین کنعانی، محمد نادری، احمد نوراللهی، پیام نیازمند، محمد محبی و... در ازای پیوستن صفر بازیکن باکیفیت از فضای خارج لیگ برتر به فوتبال باشگاهی ایران. رد تهی بودن بازار نقلوانتقالاتی لیگ بیستویکم از ستاره تأثیرگذار را از این حقیقت میتوان دریافت که شهریار مغانلو تا به این لحظه تنها جابهجایی مهم میان باشگاهها بوده است. پیوستن عارف آغاسی از فولاد به استقلال را نیز میتوان با توجه به سن پایین و عملکرد درخشان مدافع میانی سابق اهوازیها یک انتقال مفید دانست اما مرد پرحاشیه روزهای اخیر بازار تابستانی، مهاجم وسطی که سرخآبیها برایش سر و دست شکاندند، کسی نبود جز امین قاسمینژاد؛ مهاجمی در آستانه ۳۵ سالگی، بدون تجربه بازی ملی، با تنها یک فصل سابقه حضور در لیگ قهرمانان آسیا بدون گل زده که بزرگترین درخشش وی به زدن ۱۱ گل (با احتساب سه پنالتی) در لیگ بیستم باز میگردد. امین قاسمینژاد روی کاغذ قرار نیست در قامت ناجی بزرگ خط آتش آبیهای پایتخت و جانشین بازیکن سابق بوردو یا ستاره آینده فوتبال ایران ظاهر شود. اینکه نام خارجیهای باکیفیت، لژیونرهای موفق ایرانی و یا حتی استعدادهای جوان لیگ برتر یا دستههای پایینتر بهندرت در لیست ورودیهای باشگاههای لیگ برتری دیده میشود، یک هشدار پررنگ است که نهتنها از بضاعت مالی باشگاهها، بلکه از ناتوانی آنها در پرورش ستارههای کم سنوسال حکایت میکند. حتی پدیدههایی مانند ساسان حسینی و امیرمحمد هوشمند که با کمتر از ۲۳ سال سن در لیگ بیستم مطرح شدند، میتوانستند انتقالهایی امیدوارکننده برای باشگاههایی که رؤیاهای بزرگ در سر میپرورانند باشند اما حقیقت تلخ این است که بزرگان لیگ برتری به نامهایی متوسط روی آوردند که دلیل به چشم آمدن آنها، کوچ بازیکنان کلاس بالای لیگ به قطر، امارات، ترکیه و... است.
این فوتبال ورشکسته
آب سربالا؛ آواز ابوعطا
امیر فروزش
سقوط ارزش واحد پول ملی ایران طی سالهای اخیر باعث شده هیچ چیز قیمت واقعی نداشته باشد و به نوعی بیارزشی پول باعث بوجود آمدن قیمت کاذب شود و در نتیجه شاهد سر برآوردن ارزشهای واهی در بازار باشیم. فوتبال آینه تمام نمای اجتماع محسوب میشود. وقتی در بازار یک جامعه رونق کسب و کار کمرنگ شود، اقتصاد فوتبال آن جامعه هم به عنوان یک بنگاه اقتصادی سکه نیست. در چنین شرایطی اگر بگوییم فوتبال دولتی ایران با حال و روز شرایط جامعه ایران رو به ورشکستگی است، پربیراه نگفتهایم. اتفاقی که میتوان آن را به عینه در بازار مکاره نقل و انتقالات رؤیت کرد.
در بازار نقل و انتقالات فوتبال ایران هم مثل همه چیز قیمت واقعی وجود ندارد. با نگاهی به سالهای گذشته در بازار میبینیم که چه ستارههای ریز و درشتی از دل لیگ فوران میکرد و با قیمتهای امروزی نمیشود برای آنها قیمتی متصور شد. دهه 80، 400 میلیون تومان رقم گزافی بود و ارزش و اعتبار داشت و این رقم را به عنوان مثال فقط میشد به کاپیتان تیم ملی و بازیکن سابق بایرن مونیخ، علی دایی اختصاص داد. تازه این نرخها قیمت ارزشگذاری واقعی این دست از این قیبل بازیکنان نبود، بلکه قیاس قیمت ارزشهای یک اقتصاد بیمار با یک اقتصاد شکوفا است.
درست است که فوتبال حرفهای شده ولی زمانی پوشیدن پیراهن سرخابیهای پایتخت آرزوی بسیاری بود و حاضر بودند برای به دست آوردنش از همه چیز خود بگذرند. قرار نیست شرایط مثل چندین سال قبل باشد ولی هنوز هم هر کسی لایق پوشیدن پیراهن این تیمها نیست چون ارزش و اعتبار آن را نمیشود با پول سنجید. پس برای انتخاب بازیکن سراغ چهرهای بروید که حداقل وانمود کند اندکی به این تیمها علاقه دارد؛ نه اینکه اولویتش پول باشد و هر طرف که رقم صفر چک قراردادش بیشتر بود، آن رنگی شود.
مربیان نیز در بوجود آمدن این شرایط مقصر هستند چون هنوز حرفهای انتخاب نمیکنند و جو غالب هواداران هنوز آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و با مدیران پوپولیست که در طی سالیان متمادی نمونهاش را کم ندیدهایم، همراه میشوند. این لیگ دیگر محل معرفی استعدادهای کشف نشده و الماسهای تراش نخورده از دل این سرزمین پهناور نیست. وقتی به جای جستوجو برای سرمایهها و استعدادها، حاضریخوری میکنیم، معلوم است که بازیکنی در انتهای دوران حرفهای خود با چنین مبلغ گزافی ارزشگذاری میشود. آنچه سبب شده در روزهایی که هیچکس از بازار حوزه فعالیت خویش راضی نیست، بازار دلالان داغ و پررونق باشد.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو