دگرگونی رقابتهای اروپایی
و آینده پیش رو
مترجم: نوید صراف
* ویلیام گتینگز
از فوتبال در دهه 2020 باید چه انتظاری داشته باشیم؟ همواره میگویند برای پیشبینی در خصوص آینده، به گذشته بنگرید، تاریخ را بخوانید و آینده را متصور شوید. پس برای رسیدن به پاسخ سؤال فوق نیز باید به گذشته برگردیم؛ مثلاً به دهه 1980. فوتبال از دهه 1980 تغییرات بسیاری را به خود دیده و حالا با گذشت چهار دهه از روزهای تاریک فوتبال، نگاه به گذشته و اتفاقات این مدت شاید خالی از لطف نباشد. نگاهی که میتواند دید و بینش مناسبی در خصوص آینده به ما اهدا کند.
در دهه 80 میلادی، فوتبال در بریتانیا به «هولیگانیسم» و «زمینهای لجنی» محدود میشد. این شرایطِ سخت از فوتبال ورزشی برای هواداران متعصب ساخته بود و هواداران بیطرف به آن جذب نمیشدند. آن روزها مسابقات هم به ندرت از سوی شبکههای تلویزیونی مورد پوشش زنده قرار میگرفت و همه این موارد، فوتبال را به ورزشی دشوار تبدیل کرده بود. فوتبال آن روزها - بر خلاف امروز - یک دغدغه روزانه به حساب نمیآمد. سال 1984 یعنی زمانی که هیچیک از تیمهای بریتانیایی جواز حضور در رقابتهای اروپایی را کسب نکردند، شبکههای «BBC» و «ITV» حتی به خود زحمت ندادند تا تنها دو دیدار این تورنمنت در بریتانیا را به صورت زنده پخش کنند.
عشق به فوتبال اما کمکم فراتر از مرزهای تماشای بازی تیمِ موردِ علاقه هواداران پیش رفت. در فصل 88-1987 دو تیم رئال مادرید و ناپولی در جام باشگاههای اروپا قرار بود مقابل هم صفآرایی کنند؛ تیمی که در آن زمان رکورد بیشترین قهرمانی در این تورنمنت را در اختیار داشت و روزهای خوبی را نیز در لالیگا سپری میکرد در مقابل تیمی به کاپیتانی «دیگو مارادونا» قرار میگرفت. اسطوره آرژانتینی چند ماه پیش به تنهایی توانسته بود ناپولی را به تنها قهرمانیاش در سریآ برساند. این جدال یک تقابل بسیار جذاب به حساب میآمد چرا که یک سمت ماجرا باید با رقابتها وداع میکرد. در پایان نیز رئال با پیروزی 2 بر صفر در دیدار رفت در خانه و کسب تساوی یک بر یک در دیدار برگشت، توانست «الدیگو» را به خانه بفرستند.
فوتبالدوستان از تماشای این تقابل به هیجان آمدند و همین مسأله باعث شد یک مرد تصمیم بگیرد فوتبال اروپا را دستخوش تغییر و تحول کند. این شخص یک سرمایهگذار در رسانه بود که نخستین شبکه تلویزیونی ملی شخصی ایتالیا - Canale 5 - را تاسیس کرد. شخصی که در سال 1986 مالکیت میلان را برعهده گرفت؛ «سیلویو برلوسکنی». او به دنبال بالا بردن ارزش رسانه و باشگاهش بود و تغییر بزرگ در فوتبال اروپا را کلید زد.
برلوسکنی از نخستین اشخاصی بود که فوتبال را به چشم یک کالای با ارزش میدید. او در مصاحبه با «ورلد ساکر»، رقابتهای «جام باشگاههای اروپا» را «اشتباهی تاریخی» توصیف کرد و در ادامه آن را «چرت و پرت اقتصادی» خواند زیرا در آن باشگاهی مانند میلان ممکن بود در مرحله اول کنار برود! سیلویو اشتیاق به ایجاد تغییرات دلخواهش در چشمانش موج میزد، خود را در مرکز موج این تغییرات در فوتبال اروپا دید.
در همان زمان، جام جهانی 1990 شروع شد، تورنمنتی که محبوب هواداران بیطرف نبود؛ تاکتیکهای ضد فوتبال و کثیف همراه با ثبت میانگین 21/2 گل در هر بازی، از این جام کمگلترین جامجهانی ادوار تاریخ را ساخت و توجه فیفا را به این قضیه معطوف کرد که شاید زمان ایجاد تغییرات فرا رسیده است. قانون «آفساید» دستخوش تغییرات شد و بسیاری از لیگها تصمیم گرفتند به تیم برنده، سه امتیاز بدهند تا تیمها هر بازی به پیروزی و ارائه بازی تهاجمی بیش از پیش تشویق شوند. در سال 1992 قانون پاس رو به عقب هم معرفی شد که پادزهری بر وقتکشیهای بسیار تیمها در دهه 80 بود. همین تغییرات، فوتبال را به ورزشی زیباتر برای تماشای عموم تبدیل کرد.
فوتبال در زمین در حال پوستاندازی بود و در انگلیس به صورت همزمان انقلابی در حال وقوع. پنج تیم بزرگ لیگ این کشور - منچستریونایتد، لیورپول، تاتنهام، اورتون و آرسنال - همگی لیگ انگلیس را کوچک میدانستند و به دنبال برندی جدید بودند تا مزایای مالی بیشتری به دست آورند و قدرت مالی خود را افزایش دهند. هدفی که به آن نیز دست یافتند و «لیگ برتر انگلیس» را به جهان معرفی کردند.
در همان زمان برلوسکنی نیز شخصاً اعمال تغییرات در نحوه برگزاری جام باشگاههای اروپا را پیگیری میکرد. او در سال 1988 یک فوتبالشناس و محقق مشهور فوتبال به نام «الکس فلین» را از آژانس بازاریابی «ساعتچی» به استخدام خود درآورده بود تا یک «لیگ تلویزیون اروپایی» را طراحی کند و مقاصد برلوسکنی را واضح به تصویر بکشد. فلین صفر تا صد فوتبال را میشناخت و بارها به عنوان سخنران به سمینارهای فوتبال دعوت شده بود. او سالها بعد در مصاحبه با «ایندیپندنت» در این خصوص گفت: «من آنچه را که تصور داشتم سیلویو میخواهد برایش طراحی کردم، نه آنچه که فوتبال نیاز داشت. سوپر لیگ براساس معیارهای تلویزیونی ساخته شد و برای بازارهای تلویزیونی بهترین لیگ ممکن بود.»
البته افراد دیگری هم در سرتاسر اروپا «تغییر» را الزامی میدیدند؛ به عنوان مثال مسئولان باشگاه رنجرز که در آستانه نهمین قهرمانی متوالی خود در لیگ اسکاتلند قرار داشتند، بر این باور بودند که جام باشگاههای اروپا به تغییرات اساسی نیاز دارد. «کمپبل اوگیلوی» از مسئولان وقت باشگاه در این خصوص گفت: «داخل کشور در اوج بودیم اما در اروپا این امکان وجود داشت که با یک بازی از دور رقابتها کنار برویم. این مسأله باعث شد همه به این بیندیشیم که چگونه میتوان رو به جلو حرکت کرد؟ میتوانیم فرمتی درست کنیم که هر تیم حداقل سه بازی خانگی و در مجموع حداقل شش بازی انجام بدهد؟ تغییرات از این نقطه آغاز شد.»
از یک سو فلین قصد داشت در لابی با «یوفا»، آنها را به قبول پیشنهاد ایجاد «سوپر لیگ اروپا» با حضور 18 تیم راضی کند و از سوی دیگر و به صورت همزمان، اوگیلوی نیز معرفی طرح خود - شامل بازیهایی با فرمت لیگ و حذفی – را پیش میبرد. گرچه هر دو تلاش اولیه مرد اسکاتلندی از سوی سران یوفا رد شد اما پس از مشاهده طرح برلوسکنی، یوفا گزینه چندانی مقابل خود نمیدید. اتحادیه فوتبال اروپا با ترس از لیگ برتر انگلیس و بالا رفتن قدرت رسانهای آنها، کنگرهای در سال 1991 تشکیل داد و سرانجام در پاییز همان سال با سومین درخواست اوگیلوی موافقت کرد. فلین در این خصوص میگوید: «یوفا تشخیص داد این امکان وجود دارد که کنترل خود بر باشگاهها را به دلیل ارزش بالای تلویزیون از دست بدهد. این یک تهدید بزرگ بود. باور دارم که برلوسکنی ایده سوپر لیگ را برای مخفی کردن هدف اصلیاش مورد استفاده قرار داد.»
سرانجام فرمت جدید «جام باشگاههای اروپا» در فصل 93-1992 به همگان معرفی شد و این مسأله به یوفا کمک کرد تا با برداشتن توجهات از لیگ برتر انگلیس، خود را به کانون توجهات و پرچمدار رقابتهای باشگاهی تبدیل کند. آنها از «Television Event And Media» - به اختصار TEAM - کمک گرفتند تا یک برند قابل احترام تشکیل دهند؛ محصولی بازاری که بتواند نیاز تبلیغاتی تیمهای حاضر را به طور کامل تأمین کند. نام این رقابت جدید نیز «لیگ قهرمانان اروپا» گذاشته، برای آن یک سرود مشخص - Zadok the Priest اثر Handel – ساخته و رنگهایی خاص به این تورنمنت اختصاص داده شد. ضمن اینکه توپهای ستارهدار نیز به عنوان لوگوی این تورنمنت برگزیده شدند. یک نمایش جدید تلویزیونی که همگان را به اهداف کوچک و بزرگشان میرساند.
در ابتدا این رقابتها شامل دو مرحله حذفی و یک مرحله گروهی هشت تیمی بود تا تیمهای بزرگ بیش از پیش به مصاف هم بروند. در فینال نخستین دوره بازیها دو تیم میلان و مارسی به مصاف هم رفتند؛ جایی که مارسی توانست با یک گل میلان برلوسکنی را شکست دهد! نتیجه بازی به مذاق مالک ایتالیایی خوش نیامد چرا که این رقابتها از نظر او فقط به بزرگان اختصاص داشت و تیم فرانسوی نمیتوانست جزو بزرگان باشد! به منظور جلوگیری از این اتفاق، پیشنهاد فرمت صعود به مرحله حذفی از مرحله گروهی در فصل
99-1998 مورد استفاده قرار گرفت و در اوایل قرن 21 هم مرحله دوم گروهی برای مدتی به رقابتها افزوده شد اما هیچکدام از این غربالگریها سدی غیر قابل عبور برای تیمهای به اصطلاح «غیر بزرگ» نبود.
در ادامه تفکرات برلوسکنی بیاثر شد و در سال 2003 یوفا تعداد تیمهای حاضر در این تورنمنت را به 32 افزایش داد؛ یعنی درست فرمتی که امروز نیز شاهد آن هستیم. به این ترتیب با از بین رفتن نگاههای «خود برتر بینی»، از سال 2003 به این سمت با وجود عدم اعمال تغییرات در لیگ قهرمانان اروپا، سال به سال اهمیت این تورنمنت افزایش یافت و حالا رسیدن به این رقابتها و کسب سهمیه حضور در «لیگ قهرمانان اروپا» از کسب عنوان قهرمانی در برخی جامهای داخلی نیز اهمیتی به مراتب بیشتر پیدا کرده است. این رقابتها همان جام مقدسی است که بسیاری از باشگاههای اروپایی به دنبالش بودند ولی به نظر میرسد برای ارضای باشگاههای بزرگ، به زودی تورنمنتی جدید به دنیا معرفی شود.
حالا مدتی است که صدای نارضایتی و خستگی باشگاههای بزرگ از این رقابتها - که در دهه 90 متولد شد – باز هم به گوش میرسد. بله؛ تاریخ همواره تکرار میشود و یوفا در سومین دهه عمر باشکوهترین تورنمنت خود، اکنون با چالشی جدید مواجه شده است. این مرتبه مشکل تنها در بهره بردن از حداکثر پتانسیل تبلیغاتی نیست بلکه واکنشی به درک کامل آن است. لیگ برتر انگلیس اکنون خود را به یک پدیده فرهنگی و لیگی بزرگ تبدیل کرده است و خود را تافته جدا بافته میداند. امروزه در فوتبال انگلیس قراردادهای حق پخش بازیها چنان مبالغی را در اختیار باشگاهها قرار داده که برای برخی از باشگاههای اروپایی در حد یک رویا است. شش تیم از ده تیم ثروتمند جهان در سال گذشته از لیگ برتر انگلیس بودهاند. حتی تیمهای رتبه پایین این لیگ هم از برخی باشگاههای بزرگ دیگر لیگهای اروپایی وضعیت بهتری دارند؛ به عنوان مثال برایتون از تیم بنفیکا - قهرمان پنج دوره از شش دوره اخیر لیگ پرتغال - از وضعیت بهتری برخوردار است و «وستهم یونایتد» از ناپولی ثروت بیشتری دارد.
تمامی این اتفاقات باعث شده «آرسن ونگر» عنوان کند رقابتهای قارهای به یک انقلاب نیازمند است: «مطمئن هستم که به زودی شاهد تغییرات خواهیم بود. این راهی است تا دیگر باشگاهها با لیگ برتر انگلیس مقابله کنند. شاید بازیهای لیگ قهرمانان اروپا آخر هفته برگزار و بازیهای داخلی به روزهای سهشنبه و چهارشنبه منتقل شود چرا که حالا ارزش لیگ برتر حتی از لیگ قهرمانان اروپا نیز در جایگاه بالاتری قرار گرفته است.»
حالا همانند چند دهه پیش، باز هم یک ایتالیایی مصمم به ایجاد تغییرات و جلوگیری از قدرتمندتر شدن انگلیسیها است؛ «آندرهآ آنیلی» مالک باشگاه یوونتوس و مدیر اتحادیه باشگاههای اروپا، فشار خود به روی یوفا را افزایش داده تا به تیمهای بزرگ کمک کند از تمام توان تبلیغاتی خود بهره ببرند. مرد ایتالیایی درباره هدف خود میگوید: «نمایش بیشتر و توسعه برندها. امروز همه چیز به دیده شدن برند بستگی دارد.»
او خواهان برگزاری بازیهای قارهای بیشتر نسبت به رقابتهای داخلی است تا توجه را از روی لیگ برتر انگلیس بردارد. او در سال 2018 پیشنهاد خود را ارائه کرد که در آن 32 تیم این بار در چهار گروه هشت تیمی کنار هم قرار بگیرند و هر تیم حداقل 14 مسابقه برگزار کند. هدف این طرح چه بود؟ بازیهای بیشتر میان تیمهای بزرگ، ارزش حق پخش را بالاتر خواهد برد و با بالا رفتن اهمیت بازیهای اروپایی، از اهمیت مسابقات لیگهای داخلی کاسته میشود.
برای پیشبینی در خصوص آینده، به گذشته بنگرید، تاریخ را بخوانید و آینده را متصور شوید؛ فوتبال از دهه 1980 تاکنون تغییرات زیادی داشته و نباید فکر کنیم در همین نقطه باقی خواهد ماند.