حسین مسلم
این مثل را همه ما شنیدهایم، سیبی که به هوا پرتاب میشود، هزار چرخ میخورد؛ اگر این مثل در هر جای این دنیا صادق باشد، همه میدانیم که همین سیب در این مملکت، ده هزار چرخ میخورد! از این روست که مطلقا به دنبال آن نیستیم که اشاره کارلوس کیروش درباره استعفایش از سرمربیگری تیم ملی را پایان کار این مربی بدانیم و به اصطلاح قضیه را تمام شده تلقی کنیم و امروز بنشینیم و در این مورد با قطعیت صحبت کنیم. بی تردید، بعد از بازگشت تیم ملی از گوام، کیروش و مسوولان فدراسیون پشت درهای بسته خواهند نشست و ساعتها بر سر و کله یکدیگر خواهند زد و در نهایت نیز مطلقا معلوم نیست که کیروش بعد از این اعلام استعفای نیم بند، میرود یا میماند؟ با این حال، رفتن کیروش یک روی سکهای است که هماکنون به هوا پرتاب شده و در حال چرخیدن است. اگر آن روی سکه بنشیند و کیروش واقعا رفتنی باشد، در دوران«پسا کیروش»(!) چه برگهایی رو خواهد شد و چه انتظاری باید داشت؟
حالت اول (مربی ایرانی)- قرار نیست از نزدیک دستی بر آتش فوتبال ایران داشته باشی تا بتوانی تجزیه و تحلیل کنی که در چنین فضای غبارآلودهای، آن هم بعد از این پنج سالی که کارلوس کیروش سکان تیم ملی را به دست داشته، کار کردن با تیم ملی ایران برای یک مربی ایرانی، کاری است به مفهوم واقعی کلمه کارستان. کدام مربی ایرانی است که در چنین مکارهبازاری جسارت نشستن بر نیمکت تیم ملی را داشته باشد. حتی قدرترین مخالفان کیروش نیز میدانند که کار کردن یک مربی ایرانی در این شرایط تقریبا محال است.
حالت دوم (مربی خارجی)- مربی جایگزین کیروش در رده بندی مربیان خارجی، یا در سطحی پایینتر از او خواهد بود یا در سطحی بالاتر از او. بیگمان، با یک مربی متوسط و پایینتر از کیروش، نمیتوان فضا را آرام کرد و شرایط را برای کار این مربی جایگزین مهیا ساخت. طرفداران دوآتشه کارلوس کیروش که جای خود، حتی مخالفان او نیز پای مربی کوچکتر از او را نرسیده به نیمکت تیم ملی قلم خواهند کرد و جهنمی روانی به وجود خواهند آورد که شعلههایش خود نیمکت را هم خواهد سوزاند. از این زاویه اصولا به نظر میرسد مربیانی در این سطح از چارچوب بحث به خودی خود، خارجند.
میماند جذب یک مربی در سطحی بالاتر از کیروش؛ و گزینهای که به لحاظ فردی، شک و شبههای برای کسی باقی نگذارد. نخست اینکه آیا اصولا فدراسیون ما امکانات جذب مربیانی در اشلی بالاتر از او را دارد؟ ناگفته پیداست که جذب مربیانی در کلاس اول جهانی به فراخور جیب گل و گشاد و پر از پولی میخواهد که با آنچه از فدراسیون فوتبال خودمان دیده و شنیدهایم، همخوانی ندارد. دوم اینکه این مربی جایگزین نیز در ادامه- با اندکی بالا و پایین- به همان جایی خواهد رسید که کیروش و امثال کیروش میرسند. با توجه به ساختار معیوب فوتبال ما و تعارضی که با روند بسامان و حرفهای شسته و رفته دارد، بار دیگر مطالبات یک مربی کارکشته و حرفهای گرفتار دام تناقضها و تضادها و اختلاف نگاهها خواهد شد وکار را به گرفتاری و مجادله خواهد کشاند و همان کاسه خواهد بود و همان آش. از همه اینها گذشته، در چهار ماه مانده به بازی بعدی تیم ملی در مقدماتی جام جهانی و کمتر از 10 ماه به دور بعدی و نفسگیر بازیها، فرصت جمع کردن تیم را خواهد داشت؟ مربیان رده بالا معمولا با اعمال روشهای کلاسیک و زمانبر، کار را آغاز و با طمأنینه آن را پیش میبرند. به عقیده شما، آیا فدراسیون ما اصولا قدرت چنین ریسکی را دارد؟