کلاه بافتنی برای فرانک لمپارد خوش یمن نبود. او مثل اسکی بازها در کنار زمین استادیوم لندن کلاه روی سرش گذاشته بود اما باخت 2 بر صفر شنبه شب در غرب لندن مقابل وستهام آخرین مسابقه او بهعنوان مربی اورتون بود.
باشگاه برای حفظ جایگاه خود با تأنی رفتار کرد و دوشنبه خبر اخراج او را منتشر کرد. لمپارد اما گویا همه چیز را میدانست؛ او تصمیم گرفت دو خرید هجومی کلیدیاش را در نیمه دوم دردناک تیمش روی نیمکت بنشاند، بعد از بازی هم صحبتهایی کرد مبنی بر اینکه از اخراج نمیترسد یا حتی به آن فکر نمیکند. برای کسی که میتواند از ناکامیهای تیمش فاصله بگیرد فکر نکردن به اخراجش چندان سخت نیست.
وقتی هیأت مدیره باشگاه میخواهد هفتمین مربی خود در شش سال را نصب کند، سه چیز قطعی است. اول، هفت مربی در شش سال نشان میدهد مشکل اصلی خود هیأت مدیره است. دوم، این تصمیم درست است. اورتون واقعاً نیاز دارد که از شر این هیأت مدیره ناکارآمد خلاص شود، اخراج مربی مشکل بزرگتر را حل نمیکند اما دو مسأله میتوانند همزمان درست باشند، ناتوانی هیأت مدیره به معنای آن نیست که لمپارد در کار خود نمره قبولی میگیرد.
آیا هیچ مربی دیگری در لیگ برتر اینطور ناکامی را در سالهای اخیر تجربه کرده است؟ اورتون به شکلی فجیع نتیجه گرفته، این تیم در 10 بازی آخرش هشت باخت داشته و دو تساوی. «مسأله لمپارد» شاید تا حدودی حل شده باشد. انتصاب او بهعنوان مربی دربی شاید نتیجه تصمیم رئیسی بلندپرواز بود و توصیه هری ردنپ برای اینکه به خواهرزادهاش فرصت بدهد. جایگاه افسانهای لمپارد بهعنوان بازیکن چلسی و علاقه مفرط رومن آبراموویچ، او را به نیمکت این تیم رساند. در اورتون آمار او نشان داد که شایستگی این پست را ندارد.
رفقای قدیم لمپارد در رسانهها گله دارند از اینکه او در باشگاه گلزن ندارد در عین حال نیل موپای، دوایت مک نیل و دله آلی را جذب کرده که شاید همه بهعنوان مثلث گل نزنهای لیگ برتر انتخاب کنند.
اورتون لمپارد هیچ وقت در یک سیستم جا نیفتاد، هرگز الگوی منسجمی برای بازی نداشت یا چیزی که شباهت اندکی به تاکتیکهای مدرن داشته باشد. لمپارد همواره از بازیکنانش میخواست «دل و جرأت نشان بدهند» و گاهی وقتها نتیجه میگرفت. لمپارد تلاش کرد تا آسیبپذیری تیمش در ضدحملات را درمان کند یا در واقع راحت حمله کند برای همین مدافعانی جذب کرد که خودشان را مقابل توپ بیندازند و گاهی وقتها نتیجه گرفت.
اما لمپارد دور زمین رقصید وقتی تیم را در نبرد بقا در لیگ برتر به موفقیت رساند و البته این را به پای خودش گذاشت. این با فاصله بهترین اتفاق دوران مربیگری او در اورتون بود. باشگاه شاید در یک حالت نیمه بحرانی باشد اما مربی در حالی از تیم جدا میشود که میان هواداران محبوبیت داشت، او را به خاطر شجاعت و کاریزمایش دوست داشتند و این کورسوی امیدوارکنندهای در دوران تاریک لمپارد در اورتون بود.
اورتون 2023 در جایگاه خاصی قرار دارد. اینجا باشگاهی است که هواداران در آن بهدنبال جام نیستند و اخراج مربی را هم نمیخواهند، جایی که مالک باشگاه از پول خرج کردن دریغ ندارد. در واقع فرهاد مشیری 500 میلیون پوند برای به دست آوردن موفقیت خرج کرده ضمن اینکه قصد انتقال به یک استادیوم جدید را هم دارد.
مشکل اصلی این است که مشیری و هیأت مدیرهاش بینهایت در اداره یک باشگاه فوتبال ضعیف هستند. این باشگاه خیلی وقتها با دست خالی در پرهیجانترین و ثروتمندترین لیگ جهان درخشیده اما این سقوط نتیجه چهار سال هزینههای مضحک است. به ورودی و خروجیهای باشگاه در این مدت نگاه کنید، مثل یک بانک ورشکسته در وال استریت است که پول هنگفتی برای آوردن بازیکنان بیخاصیت کرده است. 100 میلیون پوند برای چنک توسون، نیکلا ولاشیچ، تئو ولکات و داوی کلاسن. 90 میلیون دیگر برای مویزه کین، فابین دلف، آندره گومز و ژان فیلیپ گبامین.
برنامه بزرگ سال 2021 قرار بود همراه با سختی باشد. لمپارد بهعنوان مربی انتخاب شد و روند نزولی ادامه یافت. گزارش شده بود مشیری مایل به فروش است اگر خریداری با قیمت متورم او موافقت کند. میراثش چه بود؟ بدهی، ناهماهنگی و باشگاهی که هرگز نمیخواست الگوی نامناسب هزینههای بیحساب و کتاب باشد، باشگاهی که هیچ وقت بهدنبال موفقیت به هر قیمت نبود و جایی که ناآرامیهای چند ماه اخیر در واقع اعتراض به عجیب بودن فوتبال مدرن بود تا دوباره یک میلیاردر دیگر به سراغ این تیم بیاید و تلاش کند همه چیز را از نو بسازد.
اورتون به اندازه کافی بازیکنان باکیفیت دارد که زیر نظر یک مربی دیگر از سقوط نجات پیدا کند اما با مالکیت فعلی سؤالات اساسیتر پاسخ داده نمیشود.