آیسان سعیدی
روزنامهنگار ورزشی
همان روزی که تراکتور خسته از بازی با تمام نامهای داخلی و خارجی به سراغ قربان بردیف رفت، مشخص شد که استراتژی و برنامه این تیم در فصل جاری چه خواهد بود. تیمی که یک دهه را با سیاست غلط پای تاریخ مصرف گذشتههایی چون جان توشاک و زونیمیر سولدو و حتی فیروز کریمی به بطالت سپری کرد و جز ناکامی حاصلی نداشت، برای فصل جاری خرق عادت کرد و سراغ مردی رفت که در مارکت فوتبال ایران هیچ وقت تا به امروز نامش نیز مطرح نشده بود.
قربان بردیف مربی روس تبار که در فوتبال روسیه برای خود یک برند محسوب میشود و یکی از درخشانترین دوران روبینکازان را رقم زده، انتخابی بود که بیشتر تصادفی به نظر میرسد. فارغ از اینکه فوتبال روسیه و مکتب آنها در فوتبال ایران هرگز خریداری نداشته، بعید به نظر میرسد که در مجموعه تراکتور که همه چیز قائم به شخص است و البته تصمیمات هیجانی و بدون منطق نفر اول در آن نصبالعین محسوب میشود، استخدام بردیف با برنامه و تفکر و مطالعه صورت گرفته باشد.
هر چه باشد و بردیف با هر شکلی که مربی تراکتور شده، انتخاب او یک اتفاق مثبت برای تیمی است که در یک دهه اخیر تا توانست اسکناسهای بیزبان را حیف و میل کرد و پای یک مشت بیخاصیت تاریخ مصرف گذشته ریخت و البته نصیبی به جز ناکامی نبرد. بردیف ورای مسائل فنی از یک سرزمین سبز شمالی به تبریز آمده، جایی که حداقل از منظر آب و هوا با تبریز مشابهت فراوانی دارد. خاستگاه او فوتبال روسیه است؛ مکتبی که المانهای آن فوتبال آهنین و دینامیکی و سختکوشی محسوب میشود. بردیف آرام آرام این سبک را در تیمش نهادینه میکند؛ آنچه رگههای پررنگی از آن را در برابر پرسپولیس دیدیم.
هنوز 7 هفته از لیگ سپری شده و برای قضاوت خیلی زود است اما به نظر میرسد که تراکتور پس از یک دهه سرانجام گمشده خود را یافته. بردیف میتواند از تراکتور تیم قابل احترامی بسازد که با وجود تهی بودن از ستارههای بزرگ و دانه درشت در لیگ مدعی باشد. بردیف با تیمی که ساخته، این چشمانداز را ترسیم کرده؛ تیمی مدعی و قابل احترام.