هومن جعفری
روزنامهنگار ورزشی
سخت است نوشتن از کارلوس کیروش چرا که نوشتنیها همه نوشته شدهاند و تکرار مکرر نوشتن یک سری جملهها، حتی اگر نویسنده را هم اذیت نکند، برای مخاطب تکراری خواهد بود. کیروش در شرایطی ایران را ترک کرد که یک دو قطبی بسیار بد با برانکو ایوانکوویچ داشت، وزارت ورزش و یک تیم هدفمند و مجهز رسانهای را علیه خود میدید و همچنین هشت سال حضورش در ایران، سرشار از دعواهایی بود که حتی مخاطبان بیطرف را هم دلزده میکرد. با همه این حرفها، میتوانست ماندگار شود اگر لابی پرزور سلطانیفر پای برکناریاش نبود و شکست غیرمنتظره مقابل ژاپن، آنقدر سنگین نمیشد! تاریخ را میدانیم. گذشت آنچه گذشت و دیدیم آنجه اتفاق افتاد. ویلموتس آمد و کمی ذوق کردیم از هوای تازه و بعد متوجه شدیم چه کلاه گشاد چند میلیون یورویی سیاهی سرمان رفته. اسکوچیچ آمد و ما در قیاس با رفتارهای این دو، تازه فهمیدیم کیروش با همه گوشت تلخیهایش آدم بهتر و مناسبتری برای ما بود. او هم دوزاریاش افتاد که نه در کلمبیا و نه در مصر، جماعت بهتر از ما نبودند و تمام تصوراتش از مدینه فاضله، اشتباه بود.
ایران و کیروش، دوباره در کنار یکدیگر جمع شدهاند. دلیلش این است که یاد خاطرات خوب افتادهاند و میدانند بیرون از این رابطه هم حلوایی خیر نمیشود!