آیسان سعیدی
روزنامهنگار ورزشی
کارلوس کی روش در بازگشت دوبارهاش به نیمکت تیم ملی ایران حرفهای تازهای میزند. جملاتی با طمأنینه و جالب که با پیشینه و عقبه او چندان همخوانی ندارد. کیروش را پیش از این بهعنوان یک مربی تندخو، عصبی، تندمزاج، تهاجمی و عصیانگر میشناختیم. مردی که به هیچ عنوان سر سازگاری با هیچکسی نداشت و همیشه طلبکار بود. اگرچه این روحیه بخش اعظم آن به انفعال مدیریت فدراسیون فوتبال بازمیگشت که در اجابت کردن خواستهها و البته کنترل و مدیریت سرمربی تیم ملی عاجز بود و همین زمینه را برای ایجاد تنش و تشتت در تیم ملی فراهم میکرد. کیروش در دوره قبلی با عالم و آدم در فوتبال ایران سرشاخ بود و دعوا داشت و تنازع تا جایی پیش رفت که به هنگام جدایی هیچکس از جدایی مربی پرتغالی ناراحت نشد و کسی پشت سر او پیالهای آب نریخت. کیروش اما در بازگشت مجددش به ایران مسیر متفاوتی را در ابتدای راه برگزیده. او از در مسالمت و تعامل وارد شده چه آنکه میداند هیچ کشوری در دنیا نیست که چنین فرصت سخاوتمندانهای را در اختیار او قرار دهد تا پنجمین جام جهانی زندگیاش را تجربه کند. او بعد از دو ناکامی بزرگ در کلمبیا و مصر به ایران بازگشته و آشکارا دریافته برای او هیچ کجا ایران نمیشود. از همین رو تغییر رویکرد و رفتار و سیاست در کارلوس کیروش عیان است. اتفاقی که میتوان آن را به فال نیک گرفت و نشانهای برای عصر تازه تیم ملی قلمداد کرد. این مسیر تازه افقهای روشنی را در پیش خواهد داشت.