سام ستارزاده
دوره گذشته لیگ برتر را میتوان یک سراشیبی فنی تند دانست؛ برای فوتبالی که روزبهروز گلزنی را بیشتر فراموشکرده و جنجال را میآموزد. با ثبت میانگین 78/1 گل زده در هر بازی، لیگ ۲۱ با اختلاف نسبت به دورههای قبل، بهعنوان کمگلترین فصل لیگ برتر ثبت شد؛ آن هم در شرایطی که تکلیف ۷ بازی آن، بهجای مستطیل سبز، در اتاق کمیته انضباطی مشخص شد. ناامیدکنندهتر از این آمار، کورس سرد آقای گلی بود. پس از ۸ سال، ثبت تنها ۱۴ گل زده برای آقای گلی لیگ برتر کافی بود؛ آماری که کریم انصاریفرد را در لیگ سیزدهم به توپ طلا رساند و امسال، گادوین منشأ را.
لیگ بیستویکم، لیگی بود بدون هیچ چهره شاخصی در خط حمله که ساقهایش همیشه بوی گل بدهد. بدون احتساب پنالتیها، شهریار مغانلو و امیرحسین حسینزاده با تنها ۸ گل زده، بهعنوان زهردارترین مهاجمان لیگ شناخته شدهاند؛ مهاجمینی که هیچگاه در تمام طول فصل برای خط آتش تیمشان قابل اتکا نبودهاند. جولان امین قاسمینژاد و کریم سلامی سالخورده، حامد پاکدل، طالب ریکانی و مرتضی تبریزی که طی 5 سال گذشته، چهرههای متوسط لیگ برتر و در سالهای اخیر، ناکام در سه قطب بزرگ فوتبال ایران بودهاند، این معنی را میدهد که تبدیل شدن این اسامی به شاهماهیهای نقلوانتقالاتی ایران، نه معلولی از پیشرفت فنی ملموس آنان، بلکه حاصل خالی شدن فوتبالمان از بازیکنان طراز اول در خط آتش است.
عملکرد مهاجمین الدحیل، شباب الاهلی و التعاون (تیم سیزدهم لیگ عربستان) در قیاس با خط حمله فولاد و سپاهان بهخوبی نشان داد که فوتبال ایران تا چه اندازه وحشتناکی با فقر مهاجم طراز اول روبهروست. کاش سرخآبیها نیز در این تورنمنت شرکت میکردند تا این ضعف پررنگتر از پیش نیز به چشم میآمد.
لیگ بیستویکم، لیگی بود که نه انصاریفرد، طارمی، علیپور، صیادمنش، یا قایدی را پروراند و نه پای تیام، برونو سزار، ادینیو، دیاباته و کیروش استنلیها را به فوتبالمان باز کرد. فصل بعد نیز، همین آش و همین کاسه پیش روی ماست. کاری از باشگاههای لیگ بر نمیآید جز اینکه در کوتاهمدت با جذب خارجیهای باکیفیت خطوط آتش خود را بازسازی کنند؛ و در درازمدت روی پرورش اصولی و اعتماد به مهاجمین آتیهداری همچون امیر شهیم (آقای گل ۱۸ساله لیگ یک) برنامهریزی کنند.