وصال روحانی
پرسپولیس در فصل رو به اتمام لیگ برتر فوتبال کشور به قدری بد و ضعیف و پراشتباه ظاهر شده که چارهای جز کوبیدن و از نو ساختن این عمارت لرزان و مخدوش نیست.
هرگونه ترمیم جزئی و تصحیح رو بنایی چیزی جز خود فریبی نیست و اگر قرار است سرخهای تهرانی مثل فصول پانزدهم تا بیستم لیگ برتر دوباره فروزان شوند، باید به کارهای زیربنایی روی آورد و ساختمان فعلی را به کلی ویران و یک بنای نو ساخت. البته حفظ معدود بازیکنان خوب و با کیفیت تیم الزامی است اما زمان آن رسیده که به جای شمار زیاد «متوسط»هایی که در دو سال اخیر جذب قرمزهای تهرانی شدند، «خوب»هایی را آورد که واقعاً در قواره تیمهای بزرگی چون پرسپولیس باشند. با این «متوسط»ها که شاید 60درصد نفرات فعلی پرسپولیس را تشکیل میدهند شاید بتوان در لیگهای بعدی به رتبههای چهارم تا ششم رسید اما فراتر از آن غیرممکن است و تنزل قرمزها تا رتبههایی همچون هفتم تا نهم نیز مادامی که خریدهایشان مثل دو سه سال اخیر باشد، امکانپذیر است.
تیمی که بیمار است
روند نزولی و ناکامیهای اخیر پرسپولیس فقط زمانی متوقف میشود که مسئولان این تیم با استفاده از مربیانی توانا و جذب بازیکنانی در سطح پرسپولیس این تیم را وارد عصر تازهای از حیات خویش کنند و از حال لیگ بیست و یکم که کسالتبار و نشانگر بیماری این تیم بود، دوری جویند. دیگر جای تعارفی وحود ندارد و باید به صراحت گفت که پرسپولیس (مانند استقلال) جای ضعیفها و متوسطها نیست و اگر کسب افتخاراتی تازه مدنظر است باید به نیروهایی روی آورد که توان خلق آن را داشته باشند. واقعیت تلخ این است که بسیاری از نفرات کنونی پرسپولیس در چنین قوارههایی نیستند و شاید بتوانند مکملهایی برای بازیکنانی برجسته باشند اما خودشان هرگز خلاقیتی محسوس نداشته و کارهای بزرگ صورت ندادهاند و حداکثر هنرشان دوندگیهای اغلب بیهدف و تلاش کم اثر برای کامل کردن راندمان نفرات برتر تیم بوده است.
ناکامی در پی ناکامی
واقعیت تلخ دیگر مرتبط با پرسپولیس این است که یحیی گلمحمدی در همان اولین فصلی که تیم واقعاً تیم خود او بود (و نه تیم فوقالعادهای که برانکو ایوانکوویچ برای او به میراث گذاشت) بهشدت ضعیف ظاهر شد و همه چیز را خراب کرد. او از همان ابتدای لیگ بهتدریج و قدم به قدم از استقلال عقب و عقبتر افتاد و سپس سوپرجام فوتبال کشور را دودستی به فولادیها تقدیم کرد و آنگاه در جام حذفی در تهران به آلومینیومی باخت که بیشتر هوش و حواساش به لیگ بود و جام حذفی را هدف اصلی خود نمیانگاشت و آن هم در حالی که نیمه اول را 1-2 برده بود. اگر یحیی هنر مدیریت بر بازی را میشناخت و از نفراتش بدرستی استفاده میکرد باید این برتری را در نیمه دوم حفظ و حتی بر گلهای زدهاش اضافه میکرد ولی به آسانی مقهور سیدمهدی رحمتی و شاگردان او شد. واکنشهای گلمحمدی به این همه ناکامی که جدیدترین آن شکست مقابل سپاهان و واگذاری رسمی قهرمانی لیگ به آبیها بود و تمامی آنها را باید محصول ضعفهای خود او دانست، اعتراضهای مکرر به داوران، مشاجرههای پرشمار لب خط با این و آن و کم کردن از کار و فزونی بخشیدن حرف و شعار بود. او به همان ادعاهای تکراری اکثر بازندهها روی آورد؛ این ادعا که عدهای دوست ندارند ما باز قهرمان شویم و در این راه سنگاندازی میکنند. آنچه در میدان عمل دیده میشد چیزی متفاوت و تیمی بود که هیچ جور نمیشد به آن اطمینان کرد و از سر و روی آن نوسان میبارید و یک روز بالنسبه خوب بود و در دو سه دیدار بعدی ضعیف و از هم گسیخته. تیمی که یحیی حتی در فاصله فقط سه هفته تا پایان لیگ هنوز ترکیب ایدهآل دفاع وسط آن را نشناخته و دائماً آن را تغییر میدهد، هر دو دروازهبانش و بویژه حامد لک قاتل تیماند، هافبکهایش کمترین خلاقیت را بروز میدهند و یکی از مهاجمانش (مهدی عبدی) صاحب بیقید و شرط عنوان «فرصت سوزترین» فوروارد لیگ است.
با این بساط فقط افسوسها بیشتر میشود
الان سکوها هم که دوباره پذیرای تماشاگران شدهاند، به سبب نمایشهای فنی لرزانی که وصف آن آمد، به دو دسته تقسیم شدهاند. یکی دستهای که میگویند گلمحمدی باید برود و یک مربی دیگر بیاید که برخلاف او توانمند، جریانساز و قاطع باشد و البته از حمایت قاطبه هواداران بهره گیرد و دیگری گروهی که هنوز از این مربی حمایت میکنند.
برانکو ایوانکوویچ حاضر نیست به پرسپولیس برگردد و مثل 7 سال پیش که آمد و همه چیز را از نو ساخت، یک بار دیگر منجی و معمار این عمارت تقریباً ویرانه شود زیرا چنان پول درشتی از عمانیها میگیرد که برای راضیسازی او از هر جهت کافی است. بنابراین هر مربیای که فصل بعد سکاندار قرمزها میشود، باید پیه این تغییرات اساسی را به تن بمالد چرا که با تغییرات و ترمیمهای حداقلی نمیتوان یک مدعی برای فصل بعد بود و فقط میتوان بر میزان ناکامیها افزود و میدان را بیش از پیش به استقلال، سپاهان، فولاد، گلگهر و حتی مس رفسنجان و پیکان واگذار کرد و فقط افسوس گذشته درخشان از دست رفته را خورد.