مدتهاست از ورود دو شرکت اقتصادی پرسپولیس و استقلال به فرابورس میگذرد. مخالفت صریح مدیران بورس در آن روزها را یادمان میرود. آن روزها مدیران بورس درباره فرمولی علمی حرف میزدند که بر اساس آن دو باشگاه استقلال و پرسپولیس، دو بنگاه اقتصادی سودآور تعریف نمیشدند. از نظر آنها و بر اساس دادههای آماری، هر دو باشگاه به عنوان دو مجموعه ورشکسته و زیانده، امکان ورود به بورس را نداشتند و این اتفاق با فشار صورت گرفته است.
مخالفت مدیران بورس کارساز نشد و در نهایت سهام هر دو باشگاه واگذار شد. پذیرهنویسی انجام شد و سهام هم به فروش رفت.
آن اعداد امیدوارکنندهای که از فروش سهام در دو روز اول پذیرهنویسی به اطلاع مردم رسید (130 میلیارد تومان برای دو باشگاه) همه را امیدوار کرد که سرانجام قرار است یک پول درشت به حساب دو باشگاه برود تا بتوانند با رقبای صنعتی و پولدار رقابت کنند.
اگرچه از ابتدا گفته شد ورود دو باشگاه به عرصه بورس، به معنای کنار رفتن پارچه ابهام و شیشهای شدن فضای دو باشگاه است اما هنوز این شفافیت را لمس نکردهایم.
از زمان آغاز فروش سهام دو باشگاه (14 اسفند سال قبل)، بیش از دو ماه گذشته است. هنوز اطلاعات و آمار شفافی در این زمینه داده نشد که این پولها کجاست و دقیقاً در کدام زمینه خرج میشود.
انگار تعمد داریم در مورد این دو باشگاه پنهانکاری کنیم تا همه چیز زیر لایهای ضخیم از مخفیکاری بماند. درست مثل استعفای یک عضو هیأت مدیره پرسپولیس که دیروز بعد از گذشت دو ماه از زمان استعفا علنی شد. نه وزارت ورزش به عنوان رئیس مجمع باشگاه و نه مدیران باشگاه تمایلی ندارند حقیقت گفته شود چون تشخیص میدهند اینطور بهتر است.
حالا که قرار است پول مردم به فریاد جیب همیشه خالی دو باشگاه پرطرفدار برسد، کاش مکانیزمی تعریف شود تا همه حقیقت (خواه تلخ و خواه شیرین) به اطلاع مردم برسد. آنها را تا کنون صاحبان واقعی دو باشگاه معرفی میکردیم؛ اما مردم را در هیچ یک از تصمیمهای واقعی و حیاتی باشگاهشان دخیل نمیکردیم. حالا که علاوه بر احساس و عاطفه و عشقشان، پولشان هم به میدان آمده با آنها رو راست و صادق باشیم.