شهرام وزیری
مقدمه - روزی روزگاری این فوتبال علیهالسلام از سر تا پایش «با همه چیز» بود. فوتبالی که به عشق و دلدادگی چند تنی تیمدار از اوایل دهه سی به اعتبار فوتبال روز جهان از فوتبال بومی در مرحله گذار بود.
زمانه گذشت تا متعاقبش متر به متر املاک و اموال ارزشمند استقلال و پرسپولیس به تولیت دولت درآید وکمکم رنگ رخساره این دو تیم ثروتمند نشانگر دولتی بودنشان شود.
و هنوز بدرستی توپ این دو تیم در میدانها نچریده بود که مزه خوش و طعم گوارای شهرتطلبی به ذائقه دولتمردان چنان خوش آمد تا به سه سوت صفبندیها برای نشستن بر پشت میزهای این دو تیم شروع شود و چنانچه رود در پس این چهل واندی سال – البته نه همه آمدهها و رفتهها – این یکی رانتخوار دهنه مرکب راهوارش را بگیرد و ولکنش نباشد و آن یکی سوارش شود و تا دلش بخواهد بتازد و دیگری این مال خودمه دمش را بکشد و آن دیگری هینش کند تا بسیاری موارد برمد و سر به بیابان بگذارد!
توگویی عالیجنابان یقه سفید تیشه در دست آمده بودند که به ریشه بزنند هرکه آمد پول این ملت نیازمند را از دل خزانه جناب دولت خرج اتینا کرد تا با فرمول دلالان معزز وازدههای خارجینشان را گران بخرند و بعد ولش کنند که برود شکایت کند ده برابر طلبش را بگیرد و بدین تمهید دوسر سودش به بعضی جیبها برود و چنین رفت که این استقلال و این پرسپولیس که سالیان سال برای خیل میلیونها هواداران خود هدف و آرمانی مقدس بودند، کارشان به جایی رسید که دوره به دوره برای آن عالیجناب وزیر و آن عالیجناب وکیل و ایضا آن جماعت مدیران یقه سفید گذری وسیله و محملی شوند برای رسیدن به اهداف مالی و شخصی و سیاسی و رانت خواری از قبل نامشان و عاقبت آن همه اعتبار و شأن و منزلت این دو دلکده مردمی رفته رفته به امروزه روزی برسد که «بی همه چیز» شود... چرا که نه!؟ وقتی در دل این محرومیت کذا تا خرخره بدهکار باشی، وقتی نه سرپناهی داشته باشی، وقتی نه زمین تمرینی و نه مدیری صادق و مدیریتی کاردان داشته باشی... باید هم به ازای این همه نداری تا دلت بخواهد دروغ ودروغگویی و ریا و تدلیس در حسابها و کتابها در و دیوار هر جا و مکان - بیهمه چیز - را بردارد!