اینکه علی مرادی به حکم بازنشستگی باید از فدراسیون وزنهبرداری برود و به احتمال قریب به یقین یک بار دیگر حسین رضازاده جای او را میگیرد، کمتر در مظان تردید قرار دارد اما این نکته که در رفت و آمدهای فوق چه چیزهایی نصیب وزنهبرداری شده و چه اموری از دست رفته، محل مناقشه و تردید است.
رضازاده زمانی رفت که بحث اداره درست فدراسیون توسط وی زیر سؤال رفته و البته حمایت بیقید و شرط وی از سرمربی وقت تیم ملی، کوروش باقری در مناقشه وی با تعدادی از ملیپوشان بخصوص بهداد سلیمی اوضاع را بحرانی کرده بود. قریب به یک دهه بعد از آن روزها به نظر میآید که بیلان کار رضازاده در فدراسیون و روش گردش امور آنقدرها بد نبوده که در آن ایام به نظر میرسید. اتهام بزرگی به باقری این بود که تمریناتش بیش از حد سنگین است و حتی میگفتند که در گفتار با شاگردان خود به آنها بیاحترامی کرده است. با این حال عملکرد افرادی که به جای باقری زمامدار تیم ملی شدند، به ندرت به وی نزدیک شد و نه تنها در بحث فنی به او نرسیدند، بلکه با نرمش بیش از حد مقابل قصورها و زیادهخواهیها از جانب بعضی وزنهبرداران، عملاً به اینگونه رفتارها بال و پر دادند.
عمر فدراسیونهای علی مرادی البته بیشتر از رضازاده به درازا کشیده و در دو مقطع زمانی متفاوت در مصدر کار بوده است. مقطع اول سالهای پایانی دهه 1990 میلادی و نیمه نخست دهه 2000 را در بر گرفت و آن مقطع زمانی پایان گرفت که مرادی بر اثر افشای دوپینگهای گسترده در اردوی ملی جایگاهی بسیار متزلزل یافته بود. مرادی که بعد از اتمام دوران بحرانآمیز ریاست رضازاده دوباره به آن صندلی بازگشت، طی 8-7 سال اخیر از منظر کسب نتایج خوب در مسابقات قهرمانی جهان و آسیا بالنسبه موفق بوده و حتی عنوان قهرمانی و نایب قهرمانی دنیا را هم در قسمت تیمی به ارمغان آورده است. با این حال، این پیروزیها در سالهایی به دست آمده که هم چین گاهی به سبب اتهامات گسترده دوپینگ حق شرکت در مسابقات را نداشته و هم روسیه بر اثر روندی مشابه و سالها کوبیده شدن توسط «IOC» و همچنین پایان نسبی دوران اقتدارش در این ورزش رنگ و نمای گذشته را ندارد. البته هر یک از عناوین کسب شده ما طی این مدت باید محترم شمرده شود و غیبت و تضعیف این رقیب و آن رقیب محصول عملکرد مخدوش خود آنها بوده و شماتتی را برای ما موجب نمیشود. با این حال حاشیهها و برخی تصمیمگیریهای غیرعقلایی همان طور که اسباب تضعیف و رفتن رضازاده شده بود، زیر پای مرادی را هم خالی کرد. همه جا این قضیه شنیده میشد که او در تضییع حق سهراب مرادی و کیانوش رستمی نقش داشته و با رویکرد به ورزشکاری غیر صالحتر امکان کسب یک مدال مسلم المپیک را از وزنهبرداری ایران گرفته است. اضافه بر این، حضورهای فاقد پشتوانه و «بدون یارگیری» وی در انتخابات فدراسیون بینالمللی وزنهبرداری جایگاه ایران را در بالاترین سطح ترسیم وضعیت بینالمللی این ورزش متزلزلتر ساخت.
امروز اینکه مرادی باید برود و رضازاده احتمالاً جای او را میگیرد، اهمیتی کمتر از نگاه علمی و مدونی دارد که ما و اهالی این ورزش باید به همه این رفت و آمدها طی 25 سال اخیر بیندازیم و به این نتیجه برسیم که چه چیزهایی را کاشته و چه محصولاتی را برداشت کردهایم. شاید باقری برگردد و دوباره سرمربی تیم ملی شود ولی هر کس به این سمت برسد، باید یادمان باشد که رتبه مقبول ما روی سکوی افتخار مسابقات چندی پیش قهرمانی جهان بیارتباط با غیبت چین و سرحال نبودن روسها و خستگیهای بعد از حضور در المپیک در اردوی اکثر کشورها نبوده است.
کافی است برنامه داشته باشیم و خردورزانه رفتار کنیم و در سایه هر رفت و آمدی نه تسویه حسابهای قبلی و کوبیدن کلامی پیشینیان بلکه راه حلهایی را برای مشکلاتی بیابیم که هر از چند گاه رضازاده را میبرد و مرادی را میآورد. این دور تسلسلها فقط زمانی باطل جلوه نمیکند که استدلالهای علمی پشت آن باشد و قشونکشیهای صرف برای کم کردن روی طرف مقابل نباشد.