سام ستارزاده
54/ 1؛ این عدد، میانگین گل زده در هر بازی از دومین فصلی از لیگ برتر است که بدون حضور حتی یک سرمربی خارجی آغاز شد. فقر گلزنی، اساسیترین مشکل فنی فوتبال باشگاهی ایران از لیگ یازدهم به این سو بوده که هر سال با افت تعداد گلهای زده در لیگ، بیش از قبل به چشم میآمد اما در فصل گذشته و با کوچ مربیان خارجی سابق از فوتبال ایران و اجرای قانون کارشناسینشده ممنوعیت ورود مربی خارجی جدید، این مقیاس فنی برای نخستین بار در تاریخ لیگ، به عددی کمتر از ۲ گل در هر بازی سقوط کرد. هرچند نبود مهاجم همهکاره و چارچوبشناس بیشک یک عامل تأثیرگذار در قحطی گلزنی فوتبال ایران است اما میل وافر سرمربیان ایرانی به بازی اقتصادی، نتیجهگرا و محتاطانه در رقمخوردن چنین نتایجی غیر قابل چشمپوشی است. روند دربیهای پایتخت که ۶ دیدار اخیر آن با دو سرمربی داخلی برگزار شد، کاملاً حکایت از این نگرش و میل به فوتبال دفاعی دارد. با گذر از دوران سرمربیانی نظیر برانکو ایوانکوویچ و وینفرد شفر، دربیهای پرگل و پرهیجان سالهای گذشته رفتهرفته جای خود را به شهرآوردهای صلحآمیز و بیروح دادند، نظیر سه دربی اخیر که مجموعاً تنها یک گل در جریان بازی بههمراه داشته. چنین افت فاحشی در تعداد بختهای گلزنی شهرآوردها در حالی رقمخورده که فرهاد مجیدی و یحیی گلمحمدی هر دو از جسورترین مربیان ایرانی لیگ بهشمار میروند. امیر قلعهنویی و محرم نویدکیا، دیگر مربیان جسور فوتبالمان نیز نتوانستند به میانگین گل زدهای بالاتر از 5/1 در هر بازی دست یابند. در لیگ بیستم نیز غیر از نویدکیا و گلمحمدی هیچ مربی دیگری نتوانست خط حملهای تشکیلدهد که مرز 5/1 گل در هر بازی را بشکند.
فوتبال ما بیش از هر زمانی نیاز به مربیانی را حس میکند که برای گلزنی تاکتیکی مدرنتر از ضربات ایستگاهی، ارسال از جناحین و ضدحمله را فراگرفته باشند؛ مربیانی که برای درو کردن پیروزیها، به دانش روز خود بیشتر از سوتهایی که به سود تیمشان پنالتی میگیرند، اتکا ورزند. چنین خصیصههایی به اندازه نیاز لیگ در مربیان داخلی پیدا نمیشوند. گرایش بهسوی نامهای ایرانی در سالهای اخیر، چیزی به جز اعتماد اجباری به قابلیتهای آنان نبوده؛ اعتمادی که تنها از روی عدم توانایی مالی برای حفظ استراماچونی، کالدرون، پائولو سرجیو و سایر مربیان خارجی فوتبال باشگاهی کشورمان بوده. گلمحمدی با رساندن ارتش سرخ به فینال آسیا و جواد نکونام با درخشش مقابل غولهای فوتبال قطر و امارات در لیگ قهرمانان تا حدی توانستند پاسخ این اعتماد اجباری را بدهند؛ کاری که حتی از مجیدی و نویدکیا برمیآید که این فصل آن را انجام دهند.
با این وجود، نمیتوان نادیده گرفت که هیچکدام از این مربیان نتوانستند تیمی را صاحب سبک و فلسفه کنند؛ گزارهای که در مورد همتایان آنان در تیمهای دیگر لیگ هم صادق است. تنها محرم نویدکیا توانسته سپاهان را به تیمی با سبک بازی شبیه به آرسنال ونگر بدل سازد که با حملات برقآسا و بیامان بهدنبال فتح دروازه رقبا میگردد. بیشک اگر دلار اجازه دهد، اگر گشایش چه در اقتصاد ایران و چه در منابع درآمدزایی باشگاهها نظیر تبلیغات محیطی صورت بگیرد، باشگاههای مدعی لیگ دیر یا زود ناچار خواهند بود به بهرهمندی از دانش فنی مربیان خارجی اتکا ورزند، نظیر آنچه تراکتور با عقد قرارداد با زوونیمیر سولدو انجام داد.