سامان موحدی راد
دربی نود و هفتم تکلیف خیلی از چیزها را مشخص کرد. نمایی صریح و واقعی از فوتبال ایران را پیش روی ما گذاشت تا بدانیم با چه فوتبال و چه کیفیتی روبهرو هستیم. وقتهایی که رؤیا میپردازیم که چه تیمی از فوتبال کشورمان قهرمان آسیا شود. آن هنگامی که آرزو داریم تیم ملی کشورمان قهرمان قاره شود. وقتهایی که با شکمسیری میگوییم که صعود به جام جهانی کافی نیست و باید از گروهمان در جام جهانی هم صعود کنیم، باید این صحنههای زشت فوتبالی که از قضا واقعیت فوتبال ماست را هم پیش رو داشته باشیم. فوتبالی که بهترینهایش در استقلال و پرسپولیس جمع شدهاند و از قضا بهترین مربیهای داخلی را هم در رأس کار خودشان میبینند در یک فوتبال نود دقیقهای از خلق موقعیت به اندازه انگشتان یک دست هم عاجز بودند. از گفتن واضحات در این سالها خسته شدهایم ولی بار دیگر باید بگوییم که حقیقت عریان فوتبال ما همین است. همین فرهاد مجیدی و یحیی گلمحمدی که مثلاً بهترین مربیهای داخلی حال حاضر هستند و تیمهایشان چنین کیفیتی دارد. با چنین مربیهایی در این سطح چه انتظاری از فوتبال ایران داریم؟ فوتبال از زمان حرفهای شدنش مثل خیلی عرصههای دیگر یک سازوکار بیرحم دارد. سازوکار بیرحمی که میگوید اگر برخی کیفیتها را نداشته باشی، سهمی هم در موفقیتها نداری. در ایران اما همیشه این مسأله را در ترازوی احساسات میگذارند و با ایجاد دو گانههای داخلی و خارجی سعی دارند از اهمیت و ارجحیت یکی بر دیگری بگویند. در حالی که در زمین فوتبال این کیفیت فوتبالی شماست که تعیینکننده است. کیفیت فوتبالی ما هم که با مربیهای داخلیمان کاملاً مشخص است. در همان هفتهای که دربی برگزار شده بود، همه بازیها به جز بازی گلگهر و سپاهان بدون گل تمام شد. این یک فاجعه به تمام معناست و البته کیفیت واقعی فوتبال ما. این کیفیت بار دیگر به همه ثابت میکند که اگر میخواهند فوتبالی کمی حرفهایتر و با کیفیتتر ببیند، باید به سراغ مربیهای خارجی بروند. شاید در این میان عدهای هم دوباره دوگانه خارجی- داخلی را ایجاد کنند اما با منطق بازار آزاد احتمالاً همه باید به سراغ مربیهای با کیفیتتر خارجی بروند تا زمانی که مربیهای داخلی ما یک کیفیت مشخصی پیدا کنند.