printlogo


کد خبر: 238604تاریخ: 1400/9/17 00:00
نگاهی به حضور مرد آلمانی روی نیمکت منچستر
عقل سلیم اینطور می‌گوید!

امیررضا حیدری
 
این یادداشت برای امیدوار کردن بیش از حد طرفداران منچستریونایتد به نگارش در نیامده است اما آیا تماشای نود دقیقه عملکرد کم نقص از باشگاه محبوبتان نوید تیمی منسجم، یکدست و دارای هویتی استخوان‌دار را نمی‌داد؟‌!
در فصل 14-2013 منچستریونایتد با وقار هرچه تمام‌تر مشغول ثبت بیست و دومین تجربه لیگ برتری و سی و نهمین حضور متوالی در سطح اول فوتبال انگلستان بود که بازنشستگی سرالکس فرگوسن از راه رسید. پس از 27 سال حضور بی‌بدیل روی نیمکت شیاطین سرخ این‌بار قرار بود دیوید مویس اسکاتلندی کارگردان تئاتر رؤیاها باشد!
اما طولی نکشید که مدیر اجرایی باشگاه به این نتیجه رسید که کفش‌های سرمربیگری در منچستر اندازه پاهای آقای مویس نیست و خیلی زود او را کنار گذاشت و به دنبال گزینه‌های نام آشناتر دنیای فوتبال رفت. بعد از همکاری با مربیانی چون لویی فن خال و خوزه مورینیو به خانه اول بازگشت و همواره با رعایت فاصله‌ای به یاد ماندنی از دوران سر الکس فرگوسن، برای گشودن گره ناکامی به دستان عضو اسبق و محبوب تیم یعنی سولشایر دل بست. علی‌رغم فرصت قابل توجهی که به اوله داده شد، او هم در نهایت بدون هیچ دستاوردی باشگاه را ترک کرد تا این تیم پرافتخار برای تکرار موفقیت‌هایش همواره چاره جویی کند.
 مباحث پیرامون انتخاب سرمربی جدید ادامه داشت و گزینه‌های محدودی هم روی میز بود. در نبود انتخابی مطمئن که در دسترس باشگاه باشد، به نظر می‌رسید ماریسیو پوچتنیو بیش از دیگران به الدترافورد نزدیک است اما در انتخابی حتی دورتر از انتظار رالف رانگنیک به عنوان سرمربی جدید منچستریونایتد معرفی شد.
بعد از موفقیت یورگن کلوپ در لیورپول این ابراموویچ بود که زودتر از رقیب دیرینه آنفیلیدی‌ها یعنی منچستر دست به کار شد و توماس توخل را به چلسی آورد تا روند درخشش مربیان آلمانی را در لیگ برتر تداوم بخشد. شاید همین اتفاق یکی از دلایلی بود که هرچند کمی دیر اما سرانجام به انتخاب رانگینک توسط مدیران منچستر دامن زد اما شاید مهم‌ترین بخشی که احتمالاً سران باشگاه به آن بیش از جوانب دیگر اهمیت داده‌اند، این نکته بوده است که تنها با فلسفه یک تئوریسین متفکر، موفق به جستن از قفسی آهنین خواهند شد و هویت بازی‌شان را باز‌پس خواهند گرفت.
رالف رانگنیک شاید همان تئوریسینی است که به مراتب زودتر از مربیان موفق آلمانی حال حاضر لیگ برتر از تاکتیک‌های مدرن سخن گفت. امروز همکارانش در انگلستان به بهترین‌ها بدل شده‌اند و اینک دست سرنوشت خود او را به عنوان عضو اصلی ابداع‌گر متدهای به کارگرفته شده توسط ژرمن‌ها، بر نیمکت پر افتخارترین تیم انگلستان نشانده.
شاید برخی معتقدند انتخاب او بی‌شباهت با خرید عجولانه یک بلیت بخت آزمایی نیست و رانگنیک با به دست گرفتن سکان کشتی در حال غرق سولشایر راه نجات مسافران را نخواهد یافت اما از نگاهی دیگرگون این جایگزینی بیشتر به انتخاب دیوید مویس صاحب سبک به عنوان اولین سرمربی دوران پسا فرگوسن شباهت دارد. شاید اگر فرصت بیشتری به مویس داده می‌شد، توانایی‌هایش را همانطور که در وستهم به رخ کشید، در تئاتر رؤیاها به نمایش می‌گذاشت و در شش سال بعد از خودش برای قرمز‌نشینان شهر منچستر چیزی جز سرگشتگی باقی می‌گذاشت.
سرانجام رالف رانگنیک سه روز پس از ورود به دفتر کارش و برگزاری یک جلسه تمرین، نخستین رقابتش را در الدترافورد مملو از تماشاگر مقابل پالاس پاتریک ویرا آغاز کرد. پس از گذشت ماه‌ها منچستریونایتد نمایشی نسبتاً هماهنگ از خود نشان داد و با ثمر رساندن یک گل پیروز میدان شد و مهم‌تر از آن گلی هم دریافت نکرد که خود هدیه‌ای هیجان انگیز برای طرفداران بود!
درست است که رانگنیک در شرایط فعلی که تیم نیاز به برنامه‌ریزی بلند‌مدت دارد، برای طرفداران وعده‌ای وسوسه انگیزتر از ایجاد تعادل و ثبات عملکرد ندارد اما بی‌شک حضور مردی فوتبال بلد با چشم اندازی مطلوب، وقاری مثال زدنی و ذهنی پویا در الدترافورد دلگرم کننده است.
پرورش دهنده بازیکنانی چون نبی کیتا، مانه و فیرمینو حالا می‌تواند برای کارکردن با استعدادهایی چون گرینوود، رشفورد و سانچو کاملاً آماده باشد و آنها را در کنار نفراتی چون فرناندز و رونالدو به پختگی لازم برساند و مهم‌تر از همه دفاع کردن به سبک یک تیم بزرگ را دوباره در خاطر منچستریونایتد بازسازی کند تا شاید بار دیگر آوازه شیاطین سرخ را نه در انگلستان که در تمام اروپا طنین انداز کند.
 

Page Generated in 0.0061 sec