printlogo


کد خبر: 236034تاریخ: 1400/7/21 00:00
از مجید جلالی که نیامد تا مجتبی جباری که احتمالاً می‌آید
آکادمی استقلال به چه درد می‌خورد؟

وصال روحانی 

پس از منتفی شدن الحاق مجید جلالی به استقلال، حالا نام مجتبی جباری برای در دست گرفتن هدایت آکادمی این باشگاه در میان است اما باید پرسید این آکادمی اصولاً به چه دردی می‌خورد؟! البته آکادمی هر باشگاهی محل پرورش و ارتقای نونهالان و نوجوانانی است که بعداً تیم‌های بزرگسالان باشگاه را تغذیه و تقویت می‌کنند و گاه پس از کسب شهرت بین‌المللی به باشگاه‌های بزرگتر فروخته می‌شوند تا پول و سرمایه قابل توجهی به اندوخته‌های باشگاه اضافه شود. بخشی از این مشخصه‌ها به آبی‌های تهرانی هم بسط می‌یابد و در آکادمی این باشگاه هم در برخی ادوار کارهای تربیتی باارزشی انجام پذیرفته اما در پیشینه این آکادمی طی بعضی ادوار دیگر چنان از هم گسیختگی‌ها و برخی ملاحظات نامناسب رؤیت می‌شود که به نظر می‌رسد بیش از به کار آمدن توان ذاتی و جوهره وجودی مربیان و مدرسانی مانند مجتبی جباری و مجید جلالی به افرادی مدیر صفت و به مبصرها و مأموران نظم‌خواهی نیاز است که ابتدا بتوانند تعریف تازه‌تر و بهتری از آکادمی به دست بدهند و شالوده تازه و محکمی را برای این آکادمی پی ریزند و سپس به سوی کارهای فنی لازم خیز بردارند.
 
کج‌روی تا ثریا؟!
شخص مصطفی آجورلو که بیش از یک ماه و نیم است مدیرعامل استقلال شده، در نگاه نخست و بر مبنای شناخت قبلی برای چنین کاری جان می‌دهد، اما مسأله اینجاست که او به عنوان مدیرعامل آبی‌ها وظایف و مسئولیت‌های بس بزرگتری دارد و اگر به مسائل جزئی‌تری مثل آکادمی بپردازد و به بهای چنین کاری از امور کلان‌تر غافل بماند، از هر سو ملامت خواهد شد و اصولاً برای مدیری که مجبور است هر روز انواع بدهکاری‌های گذشته را صاف و اقسام شکایات بین‌المللی و داخلی را بی‌اثر کند، ورود به جزئیات آکادمی و دقیق شدن در ریز کارهای این نهاد، کاری ناممکن و غیر عقلایی است و مدیران هر واحدی را در زیرمجموعه‌های یک باشگاه به این قصد منصوب و مشغول به کار می‌کنند که بتوانند کارهای همان واحد را ردیف و تنظیم و مدیریت کنند و این در مورد آکادمی استقلال هم که سوژه امروز ما است، صدق می‌کند. با چنین اوصافی فرد اداره کننده آکادمی باید آدم پرتجربه و کارآشنایی همچون جلال چراغپور، میرشاد ماجدی یا مجید جلالی باشد که پیش‌تر هم نامش آمد یا جوان‌ترهایی مانند مجتبی جباری که آبی‌ها به او چشم دارند و ظاهراً فرد انتخابی آنها است یا شخصی در کلاس و اندازه‌های مهدی مهدوی‌کیا که یک قرمز قدیمی است و از چندی پیش به عنوان سرمربی تیم ملی امید منصوب شده است. حالت دومی نیز بر قضیه متصور است و آن، انتصاب دو مدیر برای آکادمی است. در این روش یکی از مدیران فقط کارهای مدیریتی و امور اداری جاری را رتق و فتق می‌کند و دیگری دارای تخصص درجه اول فوتبالی است و به مسائل فنی ورود و تیم‌های مختلف رده‌های سنی پایه از نونهالان گرفته تا جوانان و امیدها را با کمک دستیارانش هدایت می‌کند. در همه حال آکادمی استقلال جایی است که به سبب داشتن پیشینه‌ای روشن نیاز به انتخاب بهترین افراد را دارد و اگر کارهای این واحد ناجور انجام شود، کل باشگاه مصداق عمارتی را خواهد یافت که پایه‌ها و آجرهای نخست و خشت اول آن را کج گذاشته‌اند و به تبع آن، عمارت تا ثریا و به واقع تا آسمان، کج رشد خواهد کرد.
 
موفقیت غیر «خودی»ها
شاید آکادمی استقلال در مقاطعی از 15 سال اخیر عملکرد بحث‌برانگیزی را داشته و بحران‌هایی را آفریده باشد اما دو وجه بر این ماجرا مترتب است؛ یکی از وجوه، این است که در گذشته‌ای دورتر و موقعی که هنوز از الفاظ قلمبه سلمبه‌ای مثل آکادمی برای نامگذاری این نهاد استفاده نمی‌شد، از درون تیم‌های پایه و نونهالان و نوجوانان استقلال بزرگانی چون برادران مژدهی (مسعود و عباس) و برادران بیانی (شاهین و شاهرخ) به تیم بزرگسالان این باشگاه تزریق شدند و نیازهای فنی این تیم با کمترین مخارج و به واقع در لابه‌لای مخارج روزانه آبی‌ها تأمین و پرداخت می‌شد. وجه دوم این است که گاهی هم آکادمی توسط کسانی به روشی سالم و موفق اداره شده که نه لزوماً بازیکن و ستاره سابق این باشگاه بوده‌اند و نه کلاً در دوران بازیگری به بالاترین مدارج ممکن در این ورزش رسیده‌اند. جدیدترین نمونه در این زمینه، ناصر فریاد شیران است که هر چند چهره‌ای فوتبالی است اما هرگز به مدارجی نرسید که برادرش نادر فریاد شیران (دروازه‌بان اسبق تیم ملی) رسید. ناصر فریاد شیران قبل از اتفاقات اخیر و رفتن احمد مددی و روی کار آمدن آجورلو، ابتدا سرپرست آکادمی استقلال و سپس مشاور ارشد مددی شد و حوزه عملکردش در سمت دوم فرق چندانی با اختیارات اعضای هیأت مدیره نداشت. آبی‌های قدیمی‌تر و اصیل‌تر و محبوب‌تر بارها به انتصاب فریاد شیران به عنوان مسئول آکادمی باشگاه ایراد گرفته و خواستار عزل او شدند. اما واقعیت امر این است که در دوران وی شماری از بهترین نتایج آبی‌ها در رده‌های سنی پایه بخصوص در سطح کلان کسب شد و چند قهرمانی و جام از این طریق به ویترین افتخارات تیم‌های پایه باشگاه اضافه شد.
 
از خلق نوستاره‌ها تا ایجاد بحران‌ها
مشکلات استقلال در حوزه آکادمی‌اش و در جمع تیم‌های پایه آن اغلب در زمان‌هایی شکل گرفته که کار در دست خودی‌ها بوده و اداره امور و هدایت تیم‌های مختلف رده‌های سنی را آبی‌های قدیمی برعهده داشته‌اند و کار در چنان زمان‌هایی به درگیری‌های کلامی تند و دعواهای زشت هم کشیده شده است. در زمان‌های حضور علی سامره و سیاوش اکبرپور این گونه موارد بیش از پیش رؤیت شد و حتی حسن روشن که رفته بود تا بر پایه کسوت قدیمی و طولانی‌اش دعواها را ختم و اوضاع را آرام و نظام‌مند کند، پس از درگیر شدن اجتناب‌ناپذیرش با مربیانی از همین دست، عطای کار را به لقایش بخشید و پس از گذشت فقط چند ماه، باز به نفرات مستقر در بیرون باشگاه پیوست تا در هیأت یک منتقد حرف‌هایش را راحت‌تر بزند و نیاز به هیچ گونه پرده‌پوشی نداشته باشد. در زمان‌های ناآرامی از این دست و حتی در مواقعی که امثال صادق ورمزیار سعی در آرام کردن اوضاع آکادمی داشتند، انواع حرف‌ها و حدیث‌ها و اتهام‌زنی‌ها به بعضی سران و مربیان آکادمی شنیده می‌شد و به عنوان مثال می‌گفتند از اولیای بازیکنان نونهال و نوجوان مبالغ کلان و بالاتر از عرف گرفته شده تا با پذیرش و تربیت بچه‌هایشان در این محل موافقت کنند و سرانجام هم از آن پول هزینه شده، چیز دندان‌گیری نصیب پدر و مادر بچه‌ها نشده و نه بچه‌هایشان در فوتبال چیزی شده و به سطح ملی رسیده‌اند و نه بر اثر آموزش دیدن در آکادمی سکوی پرشی به سوی سایر رده‌ها و حرفه‌های ورزشی پیدا کرده‌اند. انواع گروکشی‌ها و بهتان زدن‌ها از سوی مخالفان مسئولان و مربیان تیم‌های پایه استقلال به این افراد وارد می‌شد و دفاعیه این بحران نیز چیزی نبود که مو لای درز آن نرود و حقیقت نداشتن اتهامات محرز شود. به واقع در 7،6 سال اخیر آکادمی استقلال در عین انجام بعضی کارهای خیر و معرفی نوستاره‌های نوجوانی مثل امید نورافکن، سیدحسین حسینی، فرشید اسماعیلی و البته مجید حسینی که بعداً در تیم بزرگسالان باشگاه هم درخشیدند، بانی دردسرها و تنش‌هایی هم بوده که ضررهای ناشی از آن فقط دامان همین رده‌ها را نگرفته و به کل موجودیت و اعتبار باشگاه صدمه وارد کرده است.
 
در انتظار کدامین برخورد باشیم؟
برای هر باشگاهی اگر این‌گونه عوارض بد باشد، برای آبی‌ها چند درجه بدتر است زیرا در یک طیف زمانی وسیع‌تر و طولانی‌تر و به واقع طی 18،17 سال اخیر می‌بینیم که از درون تیم‌‌های پایه آبی‌ها نظایر پیروز قربانی، امیرحسین صادقی و وحید طالب‌لو سر برآوردند و سال‌ها به تیم اصلی باشگاه بهترین و بیشترین خدمات را ارزانی داشتند و در نگاهی به گذشته دورتر می‌بینیم که حتی حسن روشن یکی از بهترین «گوش» راست‌های تاریخ فوتبال ایران (این روزها به این پست کم و بیش «وینگر» می‌گویند) نیز دست‌پرورده تیم‌های پایه باشگاه بود و جواد قراب نیز به گونه‌ای از همین راه عبور کرد. اینک (اواخر مهر 1400) اوضاع به گونه‌ای دیگر است و باید ساز و کارهای بسیار بهتری پیدا و به کار گرفته شود تا اولاً معایب فراوان موجود رفع و سپس بنیادی گذاشته شود که بتوان روی آن پایه‌ها و تشکیلات یک آکادمی قوی و مثبت و سازنده گذاشته شود. آدم‌های مفید و نفرات بدردبخور برای پست ریاست و مدیریت آکادمی و سرمربیان تیم‌های مختلف پایه باشگاه کم نیستند و مهرانپور، مدیر فعلی آکادمی (و جانشین فریاد شیران) هم آدم خوش‌نیتی است اما ابتدا باید اغلاطی تصحیح و ترمیم شود که طی سال‌های اخیر آکادمی را به وضعیت امروزی آن کشاندند که اگرچه نتایج تیم‌های پایه باشگاه در مسابقات مختلف تهران و ایران خوب بوده اما با همان جدل‌ها و افشاگری‌ها و برخوردهای داخلی همراه و عجین بوده که وصف آن را آوردیم، آیا آجورلو توان انجام این کار و ظرافت لازم برای انتخاب بهترین‌ها را دارد و آیا کار به گونه‌ای پیش نخواهد رفت که در تکرار عبارت ابتدای مطلب وادار به این پرسش مجدد شویم که آکادمی استقلال به چه دردی می‌خورد؟

Page Generated in 0.0073 sec