سرمقاله
وصال روحانی
آنچه طی سالهای اخیر بر سر تکواندوی ایران آمده، نوعی کفران نعمت است. درست است که طی ادوار اخیر بازیهای المپیک به تصمیم «IOC» و با هدف جلوگیری از گسترش بیش از حد این بازیها و اکتفا به حضور بهترینها در برخی رشتهها منجمله تکواندو، برای تمامی کشورها سهمیهگذاری شده و حتی به بهترین ملل جهان معمولاً بیش از دو سهمیه اختصاص نیافته اما ما در این میدان محدود شده نیز هیچگاه دست خالی نمانده و در بدترین حالت نیز حداقل با یک مدال از المپیکها بازگشتهایم که المپیک قبلی در ریو (2016) با تک نقرهای که گرفتیم، نمونه روشن و نزدیکی در این زمینه است و لابد به یاد دارید که فقط با همت هادی ساعی ما از 2000 تا 2008 سه مدال توسط وی در سیدنی، آتن و پکن کسب کردیم که دو تایش طلایی بود.
بنابراین باید هنر (!) زیادی به خرج داده میشد تا تیم اعزامی تکواندوی ما به المپیک جاری در توکیو با دستهای کاملاً خالی آنجا را ترک گوید و حتی یک برنز هم نگیرد. در این مسابقات آرمین هادیپور با شکست مقابل رقیب آرژانتینی در دور دوم مبارزات وزنش حاشیه نشین شد، میرهاشم حسینی پس از پیروزی بر رقیب تایوانی به حریف شگفتیساز ازبکیاش باخت و در گروه بازندهها هم تسلیم رقیب معروف اهل کرهجنوبیاش شد که کلکسیونی از مدالهای جهانی دارد و در سه المپیک اخیر هم بر سکوی افتخار ایستاده و سه مدال به رنگهای نقره و برنز گرفته است. ناهید کیانی تک تکواندوکار زن اعزامی ما نیز در همان دور اول شکست خورد و از صحنه پیکارها خارج شد و همه افراد پرشماری که با توان بالقوه و ذاتی تکواندوی ایران آشنا و واقف به نقاط قوت ما هستند، از خود به کرات پرسیدهاند که چرا و چگونه تکواندوی ما نتوانسته است از دریای استعدادهای بالقوهاش وسیلهای برای کسب مدالها در توکیو بسازد و از آنچه که در ذاتاش وجود دارد، به درستی و بهطور اکمل بهرهگیرد.
قطعاً بهانهها و دلایلی در این ارتباط عنوان و مطرح خواهد شد. یکی از آنها این است که آرمین هادیپور بالاجبار با پایی مصدوم و در حالی که مبتلا به پارگی رباط صلیبی بوده، به ژاپن رفته و چون به سبب محدودیتهای فیزیکی برخاسته از این عارضه از اجرای شماری از فنون پرتابی عاجز بوده، نتوانسته است از حداکثر توانش بهرهگیرد و حتی در زمان غلبه بر رقیب کلمبیایی در دور اول مسابقات توکیو نیز از این عارضه رنج برده و بهجای یک پیروزی قاطع و با امتیازات حداکثری، به یک برد لرزان و با برتری حداقلی اکتفا کرده است. در مورد میرهاشم نیز لابد خواهند گفت که وی اصلاً انتظار مقابله با حریفی اینچنین قوی و آماده از ازبکستان را که در رنکینگ این رشته هیچ جای قابل توجهی را کسب نکرده و کاملاً کم نام و نشان بود، نداشته و به کلی غافلگیر شده و دلیل ناامیدی و حضور سرد و کم تأثیرش مقابل این رقیب در لحظات پایانی دیدارشان و فاصله فراوان امتیازات حاصله توسط آن نیز همین مسأله بوده است. در مورد کیانی نیز قطعاً دلایل و مواردی مطرح و بیان خواهد شد اما سؤال اصلیتر و مهمتر موجود این است که آیا تکواندوی ایران با آن سبقه روشن و شرایط درخشان باید دچار همان غافلگیریها و شگفتیهایی شود که کشورهای کوچکتر و فاقد قدرت نیز اسیر آن میشوند؟ آیا نباید بین ما با عمق استعدادهایی که طی 40 سال اخیر در تکواندو بروز دادهایم و کشورهای کوچکتری که هرگز چنین جایگاه و سابقهای را نداشتهاند، تفاوتهایی بزرگ وجود داشته باشد؟ آیا ما باید مغلوب همان ناملایمات فنی و اتفاقات کیفی شویم که معمولاً فقط دامان کشورهای کوچکتر و کم سابقهتر را در این ورزش میگیرد و آیا نباید برای این مورد و موارد مشابه از قبل فکر و اندیشه لازم بهکار گرفته و تمهیداتی فراهم میشد تا در دام نیافتیم؟ حتی در بدبینانهترین نگاه هم تکواندوی ایران یکی از چهار قدرت برتر جهان است و بسیاری بر این باورند تنها کشوری که از 1990 به بعد شانه بهشانه کرهجنوبی قدرت سنتی تکواندو ساییده و مدالها و عناوین بسیاری را از چنگ این رقیب برجسته شرق آسیایی و سایر کشورهای مطرح در تکواندو منجمله ملل اروپای غربی و تک کشورهایی در آمریکای لاتین و شمال آفریقا بیرون کشیده، ایران بوده است و یک بار کسب عنوان نخست تیمی در مسابقات تکواندوی قهرمانی جهان و دوبار فتح جام جهانی این رشته (که با «قهرمانی جهان» فرق دارد) و تصاحب صدها مدال قارهای و بینالمللی نشانه روشن و مسلم این ادعا بهشمار میآید. به واقع عنوان یکی از دو تیم برتر تکواندوی جهان دستکم در سالهای 1995 تا 2015 و یا لااقل تیم دوم دنیا (بعد از کرهایها) در همین بازه زمانی حق بیحرف و حدیث ما بوده و این را نه به سبب میهن پرستی صرف بلکه براساس حقایق و آمار و نتایج مسابقات میتوان مطرح کرد و به راحتی قابل مشاهده و اثبات است و اگر نگاهی ولو گذرا به نتایج رقابتهای مختلف جهانی طی سه دههو نیم اخیر بیندازید، به تنها نتیجهای که میرسید، همین است که ذکر و وصف آن آمد.
با این اوصاف بسیار حیف و اسباب افسوس است که تکواندوی ما با کارنامهای سرشار از افتخارات غیر قابل شمارش و پیشینهای لبریز از پیروزی بر این و آن و تاریخچهای مملو از بردهای شگفتانگیز مقابل بهترینها، این بار دست از پا درازتر از المپیک بر میگردد و فقط افسوس فرصتهایی را میخورد که باید صرف اتخاذ تصمیمهایی بهتر و تدارک و اعزام تیمی به ژاپن میشد که نسبت به آن چه در میدان دیدیم بسیار آمادهتر و قویتر و چالاکتر میبود.
لابد پیامد این ناکامی بزرگ تعویض مجدد سرمربی تیم ملی تکواندوی ایران و آوردن فردی به جای فریبرز عسکری خواهد بود اما این تدبیری است که طی 10 تا 12 سال اخیر بارها بهکار گرفته شده و اگر قرار بود حلال مشکلات و پدید آورنده پیشرفتی اساسی و واقعی باشد، باید در موارد قبلی این آثار را برجای مینهاد. در اینگونه موارد معمولاً همان چهرههای آشنا و همیشگی جابهجا شده و در این چرخه فقط کسانی جای داشتهاند که همیشه یک پای هدایت تیم ملی تلقی شدهاند و مدیریت فدراسیون بهگونهای نبوده که پای چهرههای تازه و مجهز به ایدههایی نوین را به این چرخه تکراری باز کند. بنابراین عسکری یک بار دیگر خواهد رفت و باز یکی از همان آشنایانی که قبلاً هم جای او را به کرات گرفتهاند، برای مدتی سکاندار خواهد شد و آدمهایی از همین دست نیز بارها کنار گذاشته شدهاند تا عسکری مجدداً سرمربی شود.
بنابراین ما باز با پادزهرهای موقتی و تغییراتی غیر ریشهای و تعویضهایی برای کوتاه مدت به سوی حل مشکلاتی خواهیم شتافت که رفع اساسی آنها به تدابیری بسیار عمیقتر و راهبردهایی بس عاقلانهتر نیاز دارد اما چه میشود کرد که این گونه برخوردها از روشهای مرضیه(!) ما برای حل مشکلات بوده و تنها ثمر آن کفران نعمت و ناکامیهای حاصل از آن است که در شروع مطلب نیز از آن یاد کردیم و با این روشها در المپیکهای بعدی نیز معضلات عدیدهای خواهیم داشت. فدراسیون تکواندو البته روز گذشته (دوشنبه 4 مرداد) رسماً از مردم ایران بابت عدم کسب حتی یک مدال در آوردگاه «توکیو2021» عذرخواهی کرد اما در اینگونه موارد معذرتخواهی دردی را درمان و مشکلی را حل نمیکند و فقط در حکم سرپوش نهادن بر ایرادات متعددی است که در زمینههای مدیریتی و در نحوههای برنامهریزی وجود دارد و اینها حل نمیشوند مگر اینکه مدیریتهایی با کلان نگری بیشتر و اشراف فزونتر بر کاستیهای موجود وارد صحنه شوند و تعارفها را کنار بگذارند و به جای راهحلهای کوتاه مدت به راهبردهای درازمدت روی بیاورند و کاری کنند که درخت تنومند تکواندو همان میوه و بر و باری را بدهد که در جوارحش وجود دارد نه اینکه به حداقل میوه و محصولات اکتفا و میحط سبز و حاصلخیز پیرامون خویش را به سوی خشکی و قحطی سوق بدهد.