printlogo


کد خبر: 232580تاریخ: 1400/4/27 00:00
قربان صفایت می‌روم
... و تنهاتر می‌شویم

خداحافظی با تو، حمید صدر، مثل خداحافظی با صد کاروان ذوق و هلهله است. مثل نشستن در خانه هرروز خالی‌تر از آشنا و شنیدن پژواک صدای حالا چه‌کنم، چه‌کنم خویش و قوم. تتها که بودیم، تنهاتر هم می‌شویم با نبودن آدم‌هایی مثل تو، حمید صدر. آدم‌هایی که با گلویشان حرف‌های سازنده می‌زنند، به‌جای اینکه پاره‌اش کنند از شعار و فریاد بر سر هم. آدم‌هایی که بلدند بنشینند کنار همه‌جور آدمی، جوان و پیر و خسته و تازه و تازه‌شان کنند. آدم‌هایی با یقه صاف و تمیز، که یقه دیگران را نمی‌گیرند و نمی‌درند. با انگشت‌هایشان کتاب ورق می‌زنند به جای اتهام زدن. کار می‌کنند به‌جای غر زدن؛ در تلویزیون، در مجله، در خانه، هرجا و با هر که کار کار بشود. آدم‌های سالم که دست از سر دیگران برداشته‌اند.
قربان صفایت می‌روم. صد کاروان مستان دست‌افشان بدرقه راهت. سفرت بخیر و تسلی برای مهرزاد و غزاله.
 

Page Generated in 0.0056 sec