سرمقاله
تیم ملی فوتبال ایران با بردن هر چهار بازی واپسیناش در دیدارهای اخیر گروه سوم از مرحله دوم انتخابی جام جهانی 2022 در قاره آسیا در شهر منامه بحرین، صعودی بالنسبه مقتدرانه به مرحله سوم (و نهایی) انتخابی این پیکارها داشت اما شکی نیست که تواناییهای بالقوه موجود در تیمها به یک مربی برجسته نیاز دارد تا شکوفاترشود. دراگان اسکوچیچ که هدایتگر تیم ملی در آوردگاه منامه بود، مربی بدی نیست و بهلطف شش سال کار در تیمهای باشگاهی کشورمان با فراز و فرودها و مشخصههای فوتبال ما آشنایی لازم را دارد اما سؤال این است وقتی که مرحله نهایی دیدارهای انتخابی آغاز شود، آیا او قادر است از تمامی پتانسیلهای موجود در این تیم سود جوید؟ آیا این مربی 54 ساله اهل کرواسی این توان را دارد که تمام ظرفیتهای موجود در لژیونرهای نام آشنا و مهرههای غنی حاضر در لیگ داخلی را بیرون بکشد و از آنها سلاحهای لازم را برای صعود به مرحله نهایی جام جهانی بیست و دوم بسازد؟
چنین چیزی و دستاوردی از این قبیل مربیانی را میطلبد که از اسکوچیچ پختهتر، تواناتر، هوشمندتر و البته باکلاستر باشند. مثالهایی در مورد تیمهای شاخص باشگاهی وطنی میتواند در این زمینه روشنگر باشد و مفاهیم مورد نظر را بهتر انتقال بدهد. آیا جانشینان آندرهآ استراماچونی در استقلال در یک سال و نیمی که از رفتن وی میگذرد، توانستهاند همان بیلان و عملکردی را از این تیم بیرون بکشند که این مرد ایتالیایی توانسته بود؟ مگر مهدی قایدی و شیخ دیاباته همان مهاجمانی نیستند که در اختیار استراماچونی بودند و او توانسته بود چنان از آنها بازی بگیرد که درهر مسابقه چند گل میزدند و بردهای قاطع مکرری را بهنام آبیها مینوشتند؟ آیا مربیان بعدی استقلال همان دفاع سه نفره شناور را که مربی ایتالیایی باب کرد و با موفقیت به کار گرفت، در این تیم به اجرا درآوردهاند و آیا کارآیی و توپرسانی هافبکهای تهاجمی استقلال شامل فرشید اسماعیلی و بالهای کناریشان شامل وریا غفوری و هرویه میلیچ به همان حدی رسیده است که استراماچونی آن را در هفتههای ششم تا سیزدهم لیگ نوزدهم به نمایش گذاشت؟
آیا اسکوچیچ در دیدارهای منامه از همه قابلیتهای طارمی، آزمون و انصاری فرد بهره گرفت و آیا توانست کاری کند که هافبکهای ایران در خلق و جاری کردن امور تهاجمی به بیلانی برسند که ذاتاً در توانشان هست؟ این دفاعیه از مرد کروات صورت گرفته که؛ چون وضع تیم ایران قبل از مسابقههای منامه خراب بود و یوزها دو بازی از چهار بازی قبلی خود را باخته بودند تیم ملی موظف بود فراتر از هر موضوع و طرح و خواستهای فقط به کسب نتیجه فکر کند و چهار برد پیاپی بیاورد و بهعنوان صدرنشین گروهش بالا برود و اینکه چه میزان از توان بالقوه ما در این راه صرف میشود و مربی ایران تا چه میزان میتواند پتانسیلهای موجود در تیم ملی را به کارگیرد، در درجات بعدی اهمیت قرار میگرفت اما سؤال حساس و نکته مهم فعلی این است در مرحله نهایی پیکارهای انتخابی جام جهانی که مسائل فوق در کار نیست و تیم ما برای غلبه بر امثال کرهجنوبی، استرالیا و عربستان باید صددرصد قابلیتهایش را رو کند، آیا سرمربی سابق ملوان، فولاد و صنعت نفت قادر است این کار را صورت بدهد و همه تواناییهای بالقوه نفرات شاخص تیم ما را از قوه به فعل درآورد؟ سؤال بعدی و مهمتر این است که اگر از این مرحله هم عبور کردیم و یکی از 32 تیمی شدیم که به مرحله نهایی جام جهانی قطر میرسند، آیا اسکوچیچ قادر است لب خط و در زمان هدایت تیم ملی در دیدارهایی بس سختتر همان جلوه کند که این تیم برای رستگار شدن در این جام به آن نیازمند است؟
آیا اسکوچیچ قادر است بهگونهای کار کند وتصمیم بگیرد که تعالی تیم ملی ایران و کسب نتایجی آبرومندانه را در دور پایانی «قطر 2022» موجب شود و آیا او جانشین شایستهای برای کارلوس کیروش در آن رقابتها جلوه خواهد کرد؟ کیروش با همه جنبههای منفی شخصیتاش و نگاه «از بالا به پایینی» که به ما ایرانیها داشت و توهینهایی که به این و آن کرد (و اینها به کارگیری مجدد او و امثال وی را غیر ممکن میکند) از سطح فوتبال ما بالاتر بود و در نتیجه به راحتی توانست نمایشهایی را از تیم ما در مرحله نهایی جام جهانی 2018 در خاک روسیه بگیرد که نه تنها برابر با پتانسیلهای موجود در آن تیم بود، بلکه این احساسس وجود داشت که او به سبب تخصص و مهارتهای ویژهاش چیزی فراتر از پتانسیلهای موجود را از تیم ما بیرون کشیده و کاری کرده که تیم ما بالاتر از توان ذاتی و حداکثر توان خود ظاهر شود.
چنین احساس و برداشتی در مورد اسکوچیچ وجود ندارد و میتوان به وضوح حس کردکه سقف تواناییها و دانش و مهارت او از حداکثر توانایهای موجود در تیم ما بالاتر نیست و به تبع آن او نمیتواند چیزی را از این تیم بگیرد که در ذات و جوهر آن وجود دارد، چه برسد به اینکه چیزی بالاتر از آن را هم از تیم ملی ایران استخراج و جاری کند. همه اینها ما را به این نتیجه بدیهی میرساند که صرفنظر از هرگونه قیاس بین نامها و ملیتها و ارجح شمردن یا نشمردن قبلیها و بعدیها باید با مربیای به طی مسیر خود ادامه بدهیم که یک مربی واقعاً برجسته و سطح اول باشد. مربیای که حداقل در سطح تیم ما باشد و اگر برتر از آنهم بود، فبها و اگر تصمیم سازان به این نتیجه رسیدند که نام چنان فردی اسکوچیچ نیست. چه باک؟ مگر چیزی مهمتر از منافع ملی و پیروزیهای بزرگ ورزشی که موجب چنین چیزی است وجود دارد؟