پیش از این پیروزی دلچسب مقابل گربه سیاه همیشگیمان، تیم ملی مانند شیری رنجور و خسته بود که درد میکشید اما خم به ابرو نمیآورد. تنِ پرقدرت اما بیانگیزه یوزهای همواره سربلند فوتبال ایران با ناملایمتیها و حواشی بسیاری که برایش پدید میآمد، از همیشه بیرمقتر انگاشته میشد اما پس از کسب 3 امتیاز ابتدای تورنمنت مقابل تیم ملی فوتبال هنگکنگ و دفن کردن بحرین در پایتختش با چاشنی شیرین طلسمشکنی، مشتهای گره کرده به هوا پرتاب شد تا باز هم یادآور آن شود که این تیم ملی مربوط به هیچ جناح و هیچ رنگ خاصی نیست؛ تیم ملی همه ایران است و ما هم که بارها نشان دادهایم بهوقتش همه با هم هستیم.
دراگان اسکوچیچ علیرغم عدم وجود تجربه هدایت تیم ملی پیش از حضورش در کادرفنی ملیپوشان، نشان داد محقق کردن وعدههایش را بلد است و اهل جا زدن نیست. مارک ویلموتس را به یاد بیاورید که در شرایطی بهمراتب بهتر از امروزِ تیم ملی، ایران را در خاک بحرین به شکستی مذلتآمیز دچار کرد و سپس هم هیچ تقصیری را برعهده نگرفت. سرمربی دلالمآبی که برای 2 شکست خانمانسوز با چمدانی مملو از یوروهای بادآورده به بلژیک فرار کرد و چنان میراثی برای همتای کرواتش برجای گذاشت تا هرگز کمر راست نکند اما این دراگان اسکوچیچ بود که درنهایت غریو مستانه شادیاش را آنقدر بالا برد تا تُن صدای خود و شاگردانش به بروکسل، پایتخت بلژیک و به نزدیکیهای خانه گاومیش بلژیکی هم برسد.
بحرین بیش از آنکه حریف قدر و دندانگیری برای یوزهای ملیپوش ایران باشد، چیزی شبیه به مگسی مزاحم اما آشنا با فنون جنگ روانی بود. نهتنها این نسل از تیم ملی بلکه نسلهای طلایی پیشین نیز از این رقیب به شرارت و بدی یاد میکردند. نسلی که مهدی مهدویکیا، علی دایی، وحید هاشمیان، فریدون زندی، علی کریمی و سایر ستارهها را دربر میگرفت هم از این قاعده مستثنی نبود و کمیتش در منامه لنگ میزد. نه آنکه بحرین هماورد قابلی باشد، نه؛ تیمی که به خودش لقب غواصان مروارید را داده آنقدر قدم زدن روی اعصاب هواداران و بازیکنان را بلد بود که نتیجه را مطابق میل خودش تغییر دهد و طلسم منحوس برتری مقابل ایران را در منامه حفظ کند.
نوبت اما به شیرهایی رسید که از کوران سخت ناملایمتیها و تندباد تخریبها به سلامت عبور کرده و حالا از جهنم منامه، یک گلستان خوش آبورنگ ساخته. دو نیمه کاملاً متفاوت برای تحقیر بحرین و صید غواصان ناشی در ژرفای خلیج همیشه فارس کافی بود تا این سردار آزمون باشد که رودرروی بحرینیهای ناجوانمرد، لبخند میزند و آن تراژدی مقدماتی جامجهانی 2002 را به یادشان میآورد. بحرینی که با کارشکنیهای پیاپی از تمام توان لابیگریاش استفاده کرد و همه کارتهایش را سوزاند تا به مرحله بعدی برسد، حالا در میانههای راه و در گلولای چسبناکی گیر افتاده که 11 ستاره تیم ملی ایران برایش فراهم کردهاند. تعویضهای بینقص کادرفنی ملیپوشان و تهییج تعصبی یوزها در استادیوم ملی منامه، تمام آن چیزی بود که یک ارتش برای لِه کردن دشمن نیاز داشت. سردار آزمون، مهدی طارمی، سامان قدوس، وحید امیری و سایر ستارههای آسمان درخشان فوتبال ایران کاری کردهاند کارستان اما این آغاز رؤیاست و بازی تازه شروع شده.