مشتاق تماشای بازی کریم بنزما هستم. فرانسه بدون او قهرمان جامجهانی 2018 و نایبقهرمان یورو 2016 شده. اگر دشان میخواهد به سومین حضور متوالی در فینالهای بزرگ برسد، باید از بنزما بهترین استفاده را ببرد
سابقه جام ملتهای اروپا که بهدلیل درگیریهای این قاره 30 سال بعد از جامجهانی شروع شد، شاهدی است بر ادعای اثر وحدتبخشی که ورزش میتواند داشته باشد. اولین تورنمنت در سال 1960 را درست در میانه جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی برد. لو یاشین که به «پلنگ سیاه» مشهور شد، ستاره آن دوره بود. او تنها دروازهبانی است که توانسته توپ طلا ببرد و باید او را پیشگام در پست دروازهبان-بازیساز دانست.
در سال 1976، چکسلواکی تیم دیگری از بلوک شرق در بلگراد به قهرمانی اروپا رسید. آنها در مقدماتی و تورنمنت اصلی انگلیس، پرتغال و دو فینالیست جامجهانی 1974 یعنی آلمان غربی و هلند را شکست دادند. آنتونیو پاننکا که در ضربات پنالتی فینال با چیپ خود سپ مایر را تحقیر کرد، باعث شد این سبک پنالتی زدن به نام مخترع آن از پراگ معروف شود.
در یورو 96 انگلیس وقتی اعضای یوفا بهدلیل سقوط پرده آهنین بیشتر شدند، از دو تیم خوب از ملتهای جدید کرواسی و جمهوری چک استقبال شد. در اواسط دهه اول قرن بیستویکم یوفا از گرایش به شرق اتحادیه اروپا تبعیت کرد و میزبانی یورو 2012 را به لهستان و اوکراین سپرد.
امسال برای نخستینبار میزبانی تورنمنت به 11 کشور سپرده شده و تقریباً هر جایی که فوتبال سابقه و جایگاهی دارد، بخشی از میزبانی را عهدهدار شده. گلاسکو در قرن نوزدهم محل تولد ورزش ما بود. بوداپست بههمراه وین خانه فوتبال زیبای دانوب بود. ورزشگاه پایتخت مجارستان به نام فرانس پوشکاش نامگذاری شده که روزنامه اکیپ او را بهعنوان بهترین اروپایی قرن معرفی کرد.
جالب اینکه جذابیت خاص جام ملتهای اروپا از آنجا نشأت میگیرد که سطح تاکتیکی نسبت به بازیهای باشگاهی پایینتر است. دلیلش ساده است، مربیهای ملی زمان کمتری با بازیکنان میگذرانند و اثرگذاری کمتری دارند. این پدیده در بسکتبال و هندبال هم وجود دارد. علاوه بر آن، تیمها با سرمایهگذاریهای آنچنانی شکل نمیگیرند و حساسیتهای فوقالعاده روی بازیکنان به وجود نمیآید، برای همین است که تیمها ناهمگون به نظر میرسند و برخی پستها بازیکن تخصصی ندارد. شما گاهی باید به بداهه نقشی که از سوی کشورتان داده میشود، بازی کنید.
در نتیجه رقابت در جام ملتهای اروپا یا جامجهانی متنوع میشود. 15 دوره برگزاری جام ملتها 10 برنده متفاوت داشته. اگر تیمی در مسیر تورنمنت قرار بگیرد میتواند تا مراحل پایانی برود شاید بهخاطر اینکه بازی برگشت وجود ندارد. این فرصت بهتری در اختیار تیمهای کوچکتر قرار میدهد.
داستانهای جذاب
در تاریخ جام ملتهای اروپا داستانهای جذابی شکل گرفته. در سال 1988، هلند قهرمان شد. نارنجیپوشان در آلمان غربی به قهرمانی رسیدند و این پیروزی بزرگ در کشور کوچک همسایه بهعنوان آزادی دوم از اشغالگر سابق جشن گرفته شد. در سال 1992 دانمارک در حالی قهرمان شد که بهخاطر فروپاشی یوگسلاوی جواز حضور در مسابقات را به دست آورد. شگفتی بزرگتر قهرمانی یونان در سال 2004 با مربیگری اتو ریهاگل رقم خورد. در سال 2016 پرتغال که مربی و بازیکنان بزرگی را تولید کرده بود اما بهدلیل جمعیت کمش بهندرت جام برده بود، قهرمانی را به دست آورد. همه این تیمها عملکرد خیلی خوبی در قالب یک تیم داشتند. در یورو 2016 در فرانسه، جزیرهای کوچک با جمعیت 350هزار نفر الهامبخش هواداران شد. ایسلند مفهوم کار گروهی و روحیه تیمی را توسعه داد. آنها که انگلیس را چند روز بعد از رأی به جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت) حذف کردند، با هوادارانی پرشور که لباس وایکینگها را به تن میکردند و بازیکنان ایسلند با اتکا به آنها میتوانستند کوهها را جابهجا کنند. خیلی از ایسلندیها آن تابستان را برای همیشه به خاطر خواهند سپرد. کرواسی به فینال جامجهانی 2018 رسید. این کشور نسبتاً جوان است و بسیاری از شهروندانش در کشورهای دیگر زندگی میکنند بنابراین بحث هویت دربارهاش مطرح میشود، اما بازیهای این تیم بیان خوبی بود از اینکه میخواهند چطور بهعنوان یک ملت معرفی شوند.
تجربه یورو یادآور کتابهای «آستریکس» است که به ماجراهایی درباره بریتانیاییها، سوئیسیها و گوتها اشاره دارد. البته حس اتحاد گاهی خیلی قوی میشود و به تعصب در برابر دیگران میانجامد. با این وجود تنوع کسانی که نسبت به فوتبال اشتیاق دارند باعث میشود جام ملتهای اروپا خاص باشد. زیبایی فوتبال به همین است که هیچکس لازم نیست داشتههایش را در نتیجه رشد و بهخاطر محیط واگذار کند. تفاوت در آن پذیرفته شده است.
تیمهای ملی بیانگر دستاوردهای فرهنگی هستند و به این ترتیب هر کدام بهنوعی نماینده سبک و اسلوب رفتاری در کشورشان به حساب میآیند. اسپانیاییها و ایتالیاییها شاید بیش از بقیه از لیگ و فرهنگ فوتبالی خود تأثیر بپذیرند، آنها در تورنمنت امسال فینالیستهای بالقوه محسوب میشوند. انگلیس مثل همیشه استعدادهای هیجانانگیزی دارد اما از آنجا که ستارههای لیگ برتر غالباً از کشورهای دیگر میآیند، سه شیر خیلی بازیکن کلیدی ندارد.
جذابیت چنین تورنمنتی تا حدی هم به این بستگی دارد که ستارههای تراز اول که عملکرد باشگاهی خود را در تیم ملی تکرار میکنند، چطور شرح وظایفشان را تفسیر و همتیمیها را با خود همراه میکنند؟ میشل پلاتینی، بهترین بازیکن اروپا در زمان خودش و ستاره یوونتوس، فرانسه را به قهرمانی سال 1984 در خانه رساند و شبیه دیهگو مارادونا در جامجهانی 1986 بود. او بهعنوان یک هافبک در 5 بازی 9 گل زد و شاید پایهگذار موفقیتهای بعدی فرانسه بود.
در سال 2016 گرتبیل که برای رئالمادرید بازی میکرد ولز را تا نیمهنهایی پیش برد. کریستیانو رونالدو هم برای کشور کوچکش خیلی کار کرد اما پرتغال در فینال بدون او که با مصدومیت زمین بازی را ترک کرد، میزبان مسابقات را شکست داد. شادی او در منطقه مربیگری تیم فراموشنشدنی است. قهرمانی در یورو او را بازیکن کاملتری کرد.
امسال حواستان به کوین دبروین باشد که با پیراهن منچسترسیتی در این فصل درخشید و جام برد. بلژیک فوتبالیستهای خوب دیگری هم دارد؛ ادن آزار، روملو لوکاکو و تبیو کورتوآ. این تیمی است که شما بهعنوان هوادار از موفقیتش لذت میبرید.
من مشتاق تماشای بازی کریم بنزما، مهاجم 33ساله رئالمادرید هستم. فرانسه قهرمان جامجهانی 2018 و نایبقهرمان یورو 2016 شده است بدون او. اگر دیدیه دشان میخواهد مثل اسپانیای 2012-2008 و آلمان 1976-1972 به سومین حضور متوالی در فینالهای بزرگ برسد، باید از بنزما بهترین استفاده را ببرد.
منبع: گاردین