مازیار گیلکان
مربی ایرانی برای اینکه بتواند بازاری بیرون از ایران داشته باشد، باید به ابزارهایی مجهز شود که قدمهای مهم برای رسیدن به آنها برداشته نشده است. این قدم برداشتن هم جنبه شخصی دارد و هم جنبه عمومی در فدراسیون فوتبال ایران.
مربیان ایرانی اغلب اهل تحقیق درباره حرفه خود نیستند. اغلب آنها نه فرصتی برای این کار اختصاص میدهند و نه حاضرند در این مسیر هزینه کنند. آنها که فرصتهای شغلی در مربیگری را آسان به دست میآورند، سهلانگارترند. به این معنی که از وجوه اشتهار و اعتبار خود بهره میبرند و نیاز چندانی برای آموختن حس نمیکنند.
اما جریان مهمتری باید در فدراسیون فوتبال وجود داشته باشد که قدرت کافی برای پرورش مربی را ندارد. کمیته آموزش فدراسیون فوتبال همواره باید جریان زاینده و هوشیاری باشد که درها را به روی مربیان مستعد بگشاید و آنها را در معرض آموزش قرار دهد اما در فدراسیون فوتبال از گذشته تا امروز، کمیته آموزش مسئول برگزاری کلاسهایی بوده که کیفیت کافی برای پرورش مربی ندارد و مدرسانی در این کلاسها آموزش میدهند که خود در معرض آنچه در فوتبال روز میگذرد، نیستند.
در تاریخ فوتبال ایران فقط چند کلاس مربیگری سازنده نسلی از مربیان بود و در پرورش چهرههای مؤثر مربیگری نقش داشت، باقی کلاسها انگار محلی برای صدور کارت مربیگری است.
ادعای یحیی گلمحمدی یا هر مربی ایرانی دیگری مبنی بر اینکه بازار کار بیرون از فوتبال ایران دارد، به این دلیل باورکردنی نیست که چنین بازاری با توجه به کیفیت مربی ایرانی تا امروز تجربه نشده است.
فارغ از چند مثال در تاریخ فوتبال ایران و چند فرصت کاری بیرون از ایران برای چند مربی ایرانی، بازاری پویا برای مربی ایرانی در آسیا هم وجود ندارد و به همین دلیل است که ادعای یحیی گلمحمدی درباره پیشنهاد از قطر دور از ذهن به نظر میرسد.
چنین فرصتهایی البته با موفقیتهای آسیایی باشگاهها میتواند مهیا شود و اعجابآور هم نیست اما تا امروز صورت واقعی پیدا نکرده است و طرحش به بازارگرمی شباهت پیدا میکند.