کد خبر: 225216تاریخ: 1399/12/5 00:00
هر اسمی بزرگتر از تیم!
استقلال، تنهای تنهای تنها
سامان موحدی راد
همانطور که پیشبینی میشد محمود فکری علیرغم نتایج ناامیدکنندهاش در استقلال ماندنی شد. این ماندن و رأی اعتماد هیأت مدیره به کاپیتان سابق استقلال نه نتیجه عملکرد او یا امید به آینده که حاصل وضعیت بحرانی استقلال چه در فاز مدیریتی و چه در فاز فنی است. استقلال در سالهای اخیر با بحرانهای متعددی دست و پنجه نرم کرده است؛ از دست دادن بازیکن و ستاره تیم بگیر تا از دست دادن مربی و اختلاف در هیأت مدیره. روی کاغذ استقلال تیمی است که 4 امتیاز با صدر جدول فاصله دارد اما سبک بازی و نمایش این تیم در این 15 بازی به گونهای است که کمتر کسی امیدوار است این اختلاف امتیاز جبران شود. تیمی که با داشتن سه مهاجم تراز اول هیچ جایی در میان بهترین گلزنهای لیگ ندارد به خوبی نشان میدهد که برنامهای برای بازی ندارد و تنها روی اتفاقات، تلاشهای فردی و درخشش ستارههایش به نتیجه میرسد. چه اینکه بازیهای استقلال در اوایل فصل در کنار بازی این تیم با سپاهان نشان داد که تنها یک رشید مظاهری ناآماده میتوانست استقلال را تا کجای جدول پایین ببرد. از این رو اگرچه استقلال میتواند روی کاغذ یکی از شانسهای قهرمانی باشد اما در واقع خوشبینترین هوادار استقلال هم به آن امیدی ندارد. آن هم در فصلی که استقلال یکی از پرمهرهترین تیمهای ایران را دارد و داشتن چنین ترکیبی برای هر تیمی در کنار یک مربی کارکشته میتواند تضمین قهرمانی باشد اما چه سود که استقلال چندین و چند سال است که از بدنه اصلی خود شکست میخورد. این بدنه اصلی از مدیریت تیم شروع میشود و به کادرفنی و بازیکنان تسری پیدا میکند. شاید بشود گفت که استقلال چند سالی است که استایل اصلی خود را از دست داده. آنها دیگر یک تیم متحد برای یک آرمان متحد نیستند. در میان آنها منافع شخصی بر منافع تیمی اهمیت دارد. در واقع در استقلال دیگر این تنها یک شعار است که «هیچ اسمی از استقلال بزرگتر نیست»! در واقع همه وقتی در استقلال حضور دارند تلاش میکنند نام خود را از باشگاه بزرگتر کنند. شاید بزرگترین ایرادی که استقلال این روزها دچارش است این است که در این تیم دلسوزانی واقعی وجود ندارد؛ آدمهایی که مثل کریم باقری در پرسپولیس تیم را حفظ کنند و بحرانها را کاهش دهند. در واقع همه در مسیر ایجاد تنش گام برمیدارند. بزرگترین کانون ایجاد تنش در تیم هم در سالهای اخیر مدیریت تیم بوده. آدمهای ناآشنایی که هیچ کدام از بدنه باشگاه نبودند و به استقلال آمدند تا معروف شوند. با کارنامههایی تباه و اقداماتی ترسناک اما اگر از این بدنه عبور کنیم حداقل انتظار این بود که پیشکسوتان تیم که در این سالها هدایت تیم را بر عهده داشتند و کنار آن بودند، بتوانند تیم را نجات دهند. محمود فکری یکی از همین امیدها بود که با گروه زیادی از پیشکسوتان به استقلال آمد و استقلالیها را امیدوار کرد که روزهای سیاه تیم نبودن پایان مییابد اما رفتارهای عجیب او در کنار نپذیرفتن ایرادات فنیاش موجب شد تا خیلی زود هم سکو و هم نیمکت را از دست بدهد. او حالا تنها حمایت نصفه و نیمه مدیرانی را دارد که خودشان هم حمایت هیچ کس جز وزارتخانه را ندارند. استقلال تنهای تنهای تنهاست.