حمیدرضا عرب
پرسش ساده است و شفاف. اولویت هیأت مدیره استقلال چیست؟ آنها چطور برنامههای خود را اولویتبندی میکنند؟ با کدام روش مدیریتی؟ آیا در استقلال موضوعات زیرساختی مورد توجه قرار میگیرد یا قرار است تا آخر فصل وقت اعضای هیأت مدیره به انتخاب یا حمایت از سرمربی بگذرد؟ مانند فصول پیش که مدیران استقلال همین رویه را دنبال کردند. اینکه چه کسی باشد، چه کسی نباشد یا اینکه کدام یک از اعضای هیأت مدیره یا معاونان برای مذاکره با ستارهها و گرفتن عکس از هم سبقت بگیرند؟ آنچه از مدیران استقلال در سالهای اخیر دیدیم غالباً همین رویه بوده بیآنکه توجهی اساسی به زیرساختها و امکانات باشگاه شود.
با باشگاهی مواجهیم که در طول یک فصل بارها و بارها زمین تمرین خود را تغییر میدهد. آیا در چنین باشگاهی با این حد از ضعفهای ساختاری دیگر اهمیتی دارد که چه کسی سرمربی باشد و چه کسی سرمربی نباشد؟ یقیناً موضوع فنی دریک باشگاه از اهمیتهای بسیاری برخوردار است اما این مسائل باید به دست اعضای کمیته فنی باشگاه استقلال حل شود. کمیتهای که هیچ گاه دراین باشگاه وجود حقیقی نداشته و اگر هم در مقاطعی افرادی در این قالب گنجانده شدهاند چندان به کار گرفته نشدهاند و عموم تصمیمگیریهای فنی به دوش معاونین و مدیران بوده است.
مؤید این وضعیت خریدهای استقلال پیش از شروع لیگ بدون درنظر گرفتن لیست سرمربی است که فضایی کاملاً وارونه و دور از واقعیت باشگاهداری را دربرابرمان قرار میدهد.
به راستی مدیران باشگاه استقلال چه ایدهای برای آتیه باشگاه استقلال دارند؟ آیا آنها برنامههای بلندمدت را می شناسند یا تنها از آنها خواسته شده به روزمرههای این باشگاه رسیدگی کنند. دراین مأموریت هم اشکالات فراوانی وجود دارد که در روزهای اخیر بخشی از آن را می بینیم.
استقلال امروز در واقع در گردابی از غلطاندیشی مدیرانی قرار گرفته که عملاً هیچ راهکاری برای ساختارسازی منظم دراین باشگاه ندارند و در تلاشند تنها فصل به فصل را به پایان برسانند بیآنکه حتی مورد پرسش و پاسخ قرار بگیرند.
شک نکنید اگر مدیری همچون سعادتمند در هر باشگاهی چنین اقداماتی انجام میداد که امروز اسباب مشکلات فراوان برای باشگاه استقلال شود، با برخورد سفت و سخت مراجع ذیصلاح مواجه میشد اما مدیران کنونی استقلال حتی از پیگیری آنکه مدیرعامل سابق رقم زده نیز خودداری می کنند تا روشن شود عزمی برای ساختن این باشگاه وجود ندارد.
مسأله امروز باشگاه استقلال به واقع بودن یا نبودن محمود فکری و دستیارانش نیست. نگاه کنید به بحرانهای مالی. آیا در چنین وضعیتی نباید نوک پیکان انتقادها را به سمت مدیران باشگاه نشانه رفت؟ مدیرانی که انگار درتلاشند با برگزاری نشستهای صوری ذهن عموم را به سمت دیگری سوق دهند در حالی که خود در فرایند ایجاد مصائب متعدد نقشی انکارناپذیر دارند و لازم است درچنین برههای بیشتر به فراهم کردن امکانات مالی اقدام کنند نه برگزاری نشستهایی که عملاً هیچ خروجی مناسبی هم برای این باشگاه نداشته است.
به واقع هیأت مدیره استقلال راه را گم کرده و تلاش هم برای بازگشت به مسیر درست ندارد.