محمدقراگزلو
معمولاً شماره 10های هر تیم ستارههای آن هستند. قدیمها که اینطوری بود. از پله و پلاتینی تا ماتیوس و رونالدینیو، ستارهها همیشه 10 میپوشیدند. طبق عرف تیمهای فوتبال، شماره 10 غالباً به هافبکهای میانی (بازیساز) و مهاجمان نوک میرسید و در آرشیو ذهنمان کمتر هافبک دفاعی را پیدا میکنیم که این شماره را برای خود بردارد و وسط زمین با آن جولان بدهد.
اینجا در پرسپولیس اما شرایط فرق میکند. اینجا هافبک وسط تیم که غالباً در پوزیشن دفاعی و جلوی خط دفاع بازی میکند، شماره 10 را برداشته، آن هم در اولین فصل حضورش در باشگاه بزرگ پرسپولیس؛ عجب جسارتی! چه اعتماد به نفسی!
وقتی میلاد سرلک از شهرخودرو آمد و شماره 10 را برداشت، کسی به او خرده نگرفت. خب 10 پرسپولیس به اندازه 7 و 8 این تیم سنگین نبود اما طبق عرف فوتبال پوشیدن این شماره توقع تماشای یک ستاره در زمین فوتبال را ایجاد خواهد کرد و هر بازیکنی با این شماره بین همبازیانش قرار بگیرد انگار باید یک چیز بیشتر از آنها در زمین ارائه کند و حالا اگر مثل مسی و مارادونا جادو نکرد در اصطلاح خودمان از جمله بازیکنانی باشد که کار را برای مربیانشان در میآورند.
میلاد سرلک جمعه در سیرجان همین طوری بود. او در بدو حضور در پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا خوش درخشیده بود و به شکل حیرتانگیزی با تیم هماهنگ شد اما در لیگ برتر بازیهای پرنوسانی داشت تا جایی که برخی مواقع کادر فنی مجاب میشد او را بیرون بنشاند و از زوج کمال – نوراللهی در مرکز زمین استفاده کند.
سرلک در برخی مسابقات به عنوان بازیکن ذخیره به میدان آمد و آنقدر ضعیف کار کرد که صدای مربیانش را هم در آورد (دیدار با ذوب آهن). اما بعد از آن تکانی خورد و همان نمایشهای مطمئن و کارآمد را در خط میانی ارائه کرد تا به بازی با گل گهر رسیدند. روزی که سرلک به شماره 10 واقعی پرسپولیس تبدیل شد. روزی که هم هافبک دفاعی بود هم پاسور.
برای تماشای جذابیتهای نمایش بینقص سرلک در سیرجان باید یک بار دیگر فیلم نیمه اول بازی را با دقت بیشتری تماشا کنید. نیمه اولی که پرسپولیس با وجود نمایش پایاپای مقابل حریفش اما برای لحظاتی تحت فشار قرار میگرفت و اگر امداد سرلک به خط دفاعش نبود شاید این زنجیره از هم گسسته میشد و پرسپولیس قبل از رسیدن به گل برتری، گل میخورد یا پیش از رسیدن به گل اطمینانبخش، دروازهاش را باز شده میدید و شرایط بازی با تساوی کاملاً تغییر میکرد.
سرلک در دفاع بینقص و فوقالعاده بود. دوندگی بالا، تخریب بازی حریف و کار انتقال از دفاع به حمله را عالی انجام میداد. اما برای اینکه یادمان بیاید ستاره تیمش در این بازی بوده، باید یک صحنه را دوباره در ذهن مرور کنیم؛ دقیقه 76 بازی است و پرسپولیس چهار گل به حریف زده و سرلک مثل یک هافبک نفوذی پشت هجده قدم حریف توپ میگیرد، میچرخد و با یک پاس تودر عبدی را در موقعیت گلزنی قرار میدهد اما شوت عبدی به تیر افقی برخورد میکند و گل نمیشود.
این صحنه از آن جهت باید در ذهن بماند که سرلک یک هافبک دفاعی است که 76 دقیقه دویده، جنگیده، توپ گرفته و توپ پخش کرده اما در عین حال مثل یک هافبک بازیساز پشت مهاجم میتواند نقشآفرینی کند و بدرخشد.