بلورفروش در ابتدا حاضر به مسابقه نمیشود اما سرانجام میپذیرد که پس از چند روز تمرین، در مسابقه شرکت کند. پس از بیست روز او آمادگی خود را اعلام میکند و به این ترتیب دو کشتیگیر مهیای مسابقه در سیرک تهران -حوالی کوچه برلن کنونی- میشوند. یک دیلماج صحبتهای داور و مسئولان مسابقه را برای کلاوری ترجمه میکرد.
با آغاز مسابقه، محمدصادق با دستان قدرتمند خود ضربهای محکم با دو ساعد خود بر شانههای کلاوری وارد میکند. ضربهای که اصطلاحاً به آن« قچاق» گفته میشد. کلاوری اندکی از جای خود تکان خورد اما بلافاصله ضربهای مثل فنون کاراته امروزی به بلورفروش میزند که او را چند قدم به عقب پرتاب میکند. بعدها بلورفروش گفت که در اثر این ضربه، دستش به مدت سه ماه کبود شده بود. کف گرگی کلاوری، بلورفروش را چند متر به عقب پرتاب میکند به طوری که سیدمحمدعلی از پشت سر، بلورفروش را به جلو هدایت میکند.
در ادامه مبارزه محمدصادق از کلاوری زیرگیری کرد. کلاوری هم روی او خیمه زد و فشار زیادی آورد. با همین فشار بود که محمدصادق در خاک نشست. در تمام مدتی که او در خاک بود، کلاوری از فنی سراغ فن دیگر میرفت. تا اینکه در فرصتی مناسب، بلورفروش از فن تخصصی خود (بغل رومی) استفاده کرد و به سرعت به پشت کلاوری رفت. در همان حال فن مخالف مغربی را اجرا کرد و با استفاده از فن مکمل (فشار به کمر حریف با آرنج دست)، پاهای او را قفل نمود. در این لحظه محمدصادق آماده شده بود تا حریف را بتاباند که کلاوری از ستون سقف که یک تیر چوبی بود استفاده کرده و آن را محکم میگیرد. محمدصادق کمی او را نیم تیغ کرده بود اما هنوز فن به صورت کامل انجام نشده بود که صدای صلوات مردم بلند میشود. مردم محمدصادق را سر دست بلند میکنند و با سلام و صلوات تا منزل میبرند. این در حالی بود که کلاوری قبول نداشت در این مسابقه شکست خورده است. مردم بیتوجه به اعتراض کلاوری و به پاس برتری اسلام بر کفر در مسابقه کشتی، شهر را آذینبندی کردند و اولین رقابت بینالمللی ایران در قرن، اینگونه خاتمه یافت.