printlogo


کد خبر: 219457تاریخ: 1399/9/8 00:00
مارادونا، ساموئل بکت و آلبر کامو
تنگ‌ترین زندان؛ در خود

فرشاد کاس‌نژاد
 
 ساموئل بکت در نمایشنامه در انتظار گودو می‌نویسد «آدم‌ها روی قبر به دنیا می‌آیند، نور برای لحظه‌ای سوسو می‌زند و سپس شب دیگری آغاز می‌شود.» اما این سوسو گاهی به اندازه درخشش مارادوناست، چیزی فراتر از تصور.
سال ۱۹۶۰ که دیه‌گو مارادونا به دنیا آمد، آلبر کامو -نویسنده تحت تأثیر بکت- مرد اما فوتبا‌ل در تمام عمر، کامو را مجذوب کرده بود. حتی سوسو در فوتبال به اندازه یک دروازه‌بان کوچک در تیم نوجوانان RUL برای کامو از جذاب‌ترین زوایای زندگی بود. باورکردنی نیست که یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان تاریخ با انبوهی از برداشت در زندگی، سرشار از مفاهیم ماندگار، کنفرانس مطبوعاتی‌اش پس از دریافت نوبل را در ورزشگاه به هنگام تماشای بازی موناکو - ریسینگ برگزار کند و البته از آن سو، در میانه گم‌گشتگی، از زبان شخصیت مورسو در بیگانه به دسته برنده بازیکنان که با تراموا از زیر بالکن او رد می‌شدند و فریاد می‌زدند که حساب‌شان را رسیدیم، به کنایه و تمسخر بگوید: آره.
انگار سوسو روی قبر -به تعبیر بکت- تصور کامو باشد از داستان درخشان فوتبال اما در سال مرگ او، مارادونا متولد شد که سوسو را به خورشید تبدیل کرد و اگرچه ما مارادونا را بعد از دوران فوتبال در تنگ‌ترین زندان هم یافتیم؛ در خود.
حتی مارادونا باور دارد که مردم درباره‌اش فکر می‌کنند او یک احمق است. هیچ چیز آنطور که خیال می‌‌کنید پیش نمی‌رود؛ مثلاً حتی مارادونا می‌میرد یا پیش از آن، دست خدا معروف‌ترین تعریف تاریخ از یک گل می‌شود و فوتبال مشهورترین تصویر تاریخش را از صحنه‌ای دارد که قانونش نقض شده‌ است.
[فیل بال -نویسنده فوتبال- برای کتاب طوفان سفید به دیدار خورخه والدانو رفته بود. والدانو در آن دیدار به فیل بال گفت: مارادونا در هیچ یک از هنرها جز فوتبال نبوغی نداشت و همیشه از این بابت در عذاب بود، به من می‌گفت خورخه، مردم فکر می‌کنند من احمقم، چطور به آنها ثابت کنم که نیستم؟]

 


Page Generated in 0.0059 sec