دیگو آرماندو مارادونا 11 هزار کیلومتر آنسوتر از «وزوویوس» به خاک سپرده شد اما روح او همیشه متعلق به این مکان خواهد بود. هنگامی که خبر درگذشت او اعلام شد، صدها نفر در ناپل، در محله اسپانیاییها، در مقابل دیواری که تصویر مارادونا روی آن نقش بسته بود گرد هم جمع شدند و با فردی خداحافظی کردند که برای همه ناپلیها، انگار عضوی از خانوادهشان بود.
شهر ناپل نیمهخالی است، مانند همه شهرهای دیگر ایتالیا در دوران همهگیری ویروس کرونا. بسیاری از مغازهها بستهاند و رستورانها تنها به صورت بیرونبر کار میکنند. حس کریسمس در شهر وجود ندارد اما زمانی که داشتم پیاده راه میرفتم و از کنار دو نفر رد شدم، تنها یک کلمه را میتوانستم بشنوم: دیگو.
زمانی که به آن دیوار مشهور شهر ناپل نزدیک میشدم، جمعیت بیشتر میشد. به کنار آن که رسیدم، بیش از 100 نفر به تصویرش خیره شده بودند. مردم سوار بر دوچرخههایشان میآمدند و میرفتند. محله اسپانیاییها قلب شهر ناپل است و بیشتر مردم در این محله در خانههای شهرداری زندگی میکنند. مارادونا خودش هم زمانی از این خیابانها طوری رد میشد که انگار جزو اهالی معمولی محله است. مردم عاشق او بودند چون برایشان جام آورد و به سلطه تیمهای شمالی پایان بخشید. او گاهی به درخواست خانوادههای مافیایی در محلهها حاضر میشد. او در زمین فوقالعاده بود اما در خارج از میدان نقاط ضعفی داشت که باعث میشد مردم او را مانند خود ببینند.
زمانی که به مقابل دیوارنگاره رسیدم، احساس کردم که برای مراسم ختم وارد کلیسا شدهام. البته، جسد متوفی در آن سوی دنیا بود. همه نوع هواداری را میشد دید. از کودکانی که دست والدین یا پرستارهایشان را گرفته بودند، تا هواداران مسنتری که پیراهن آن زمان مارادونا را به تن داشتند. آنها احتمالاً عملکرد قهرمانانه مارادونا در سانپائولو را از نزدیک دیده بودند و حالا دیگر باورشان نمیشد که او نیست و هرگز برنخواهد گشت.
البته آنها نباید به آنجا میرفتند. کامپانیا جزو مناطق قرمز است و مردم تنها به دلیل رفتن به سر کار، خرید غذا، یا رفتن پیش پزشک حق خروج از منزل را دارند اما هیچ پلیسی را نمیتوانستید پیدا کنید که مردم را جریمه کند. پلیس آمده بود تا مطمئن شود که همه چیز به خوبی پیش میرود. مردم تلاش میکردند فاصله اجتماعی را رعایت کنند و البته ماسک هم داشتند. حالا خبری از ضجههای روز مرگ او نیست اما جو مانند تشییع جنازه است. یک نفر در گوشهای کز کرده و نمیتواند حرف بزند و به ناکجا خیره شده است. یک نفر با دوستانش درباره ژستهای مارادونا حرف میزند. لبخند آنها بهسرعت میخشکد چرا که یادشان میآید که دیگو دیگر برنمیگردد.
مردم از تأثیر او بر ناپولی میگویند. گاهی اسم لیونل مسی و کریستیانو رونالدو را میشنوید اما هیچکس تردیدی ندارد که بهترین فوتبالیست تاریخ کیست. دو نفر او را با پله مقایسه میکنند: «چی؟ پله که هرگز برزیل را ترک نکرد.»
مردم بابت نابغهای ناراحت هستند که تکرارناپذیر است. مردم احساسات متناقضی درباره او دارند. احساس مردم دنیا نسبت به او عشق و تنفر است، حتی در ناپل. مارادونا یک بار گفت: «زمانی که به اینجا آمدم، 85 هزار نفر از من استقبال کردند. وقتی رفتم، تنها بودم. شهر را بیسروصدا ترک کردم که سخت بود.»
اما دیگو حالا دیگر در شهر ناپل تنها نخواهد بود.
منبع: فوتبال ایتالیا