جهنم وقتی است که طرفداران یکی از دو تیم پرطرفدار پایتخت بهسرعت، به درست یا غلط به این نتیجه برسند که سرمربی تیمشان کفایت لازم را ندارد و بهتر است برود و برای فریاد کردن این منظور و مهم حتی حاضر باشند بسیار سریع و فوری مقابل وزارت ورزش هم بروند و آنجا داد و بیداد بهراه بیندازند. محمود فکری البته تا چنان مرحله و رویدادی هنوز وقت دارد ولی روبهروی در جهنم ایستاده و عنقریب است که وی را به داخل آن هل بدهند و حتی اگر چنین نباشد، شکی نیست که ماه عسل وی بهعنوان سرمربی این فصل استقلال نه به همین مدت (یکماه) و نه حتی دو سه هفته بلکه فقط یک هفته طول کشیده است. برد 2 بر صفر مقابل تیم تازهوارد مس رفسنجان در هفته اول لیگ بیستم این باور را ایجاد کرد که کار به دست آدم مناسبی سپرده شده و با اینکه بعد از شکست یک بر 2 غروب روز جمعه مقابل فولاد خوزستان در هفته دوم لیگ برتر این باور بهطور کامل زائل و محو نشده اما حال عدهای به این باور رسیدهاند که شاید فکری همانقدر ایدهآل نباشد که تصور میکردند. هر نگرشی که نسبت به این موضوع داشته باشیم، تردیدی نیست که ناکامی در اهواز فکری را بسیار سریع از جایگاه یک مربی پرطرفدار که آمده است آبیها را نجات بدهد، به منزلت مربی تنزل داده که اگر فقط یکی دو ناکامی دیگر از این دست را هم متحمل شود، خیلیها حرفها و آرزوهای یک سال اخیر استقلال و بهواقع آه و افسوس اصلیشان طی این مدت را از نو بیان خواهند کرد. این افسوس را که «چقدر حیف شد استراماچونی را پراندند و اگر این مرد بسیار جدی ایتالیایی میماند، آبیها نهتنها فاتح مطلقه لیگ ایران میشدند، بلکه در لیگ قهرمانان آسیا هم سر به آسمان میساییدند.»
نگاه توأم با شک به مربیان وطنی
اینکه طرز تلقی فوق تا چه میزان صحیح است، اصلاً اهمیتی ندارد و مهمتر از آن نگاه توأم با شک و تحقیر و کوچکانگاری به هر مربی وطنی است که نخواهد جای استراماچونی را بگیرد که پس از شروعی فاجعهبار در لیگ نوزدهم و قبول دو باخت در پنج هفته آغازین سوار بر کارها شد و در حالی در هفته سیزدهم لیگ به ایتالیا بازگشت که استقلال را به صدر جدول رسانده بود. کمهنر بودن فرهاد مجیدی که جای آندرهآ را گرفت و تشدید حاشیهها که از برخوردهای مکرر و بیهوده این مربی نهچندان پخته با سرپرست وقت باشگاه (احمد سعادتمند) نشأت میگرفت، آبیها را از اریکه قدرت به زیر کشید و به رتبه دوم لیگ قانع ساخت و با اینکه آبیها بازی باخته مقابل پرسپولیس در نیمهنهایی جام حذفی را به پیروزی تبدیل کردند اما تنشهای حاصل از استمرار مجادله سرمربیشان و سعادتمند شکست 2 بر 3 مقابل تراکتور در بازی فینال را پی ریخت و پس از آن بود که فرهاد رفتنی شد و دستیار اولش (مجید نامجومطلق) اداره امور را در دو ماه و اندی بعدی در دست گرفت. شکست و حذف تیم نامجومطلق در منطقه غرب پیکارهای لیگ قهرمانان قاره سبب برکناری این مربی تقریباً مسن و نامآشنا از هدایت موقتی تیم شد و پس از بلاتکلیفی و کشوقوس تقریباً 80 روزه سررشته امور به دست فکری افتاد؛ مردی که در «لیگ یک» خوب کار کرده و در نیمفصل دوم لیگ برتر نوزدهم تیم بحرانزده نساجی قائمشهر را هم احیا کرده، اما هرگز طعم سرمربی بودن در لیگ برتر را نچشیده بود.
حتی اگر «او» کاربلد باشد
این طعم اغلب تلخ پس از شکست دو روز گذشته مقابل فولاد حالا زیر زبان فکری نشسته و شاید جواد نکونام هم از این طریق به سران استقلال نشان داده باشد در بررسیها و گزینشهای اواخر تابستانشان برای تعیین سرمربی جدید تیم (و جانشین مجیدی) باید او را برمیگزیدند و نه فکری را، ولی هرگونه به این قضیه نگاه کنیم شکی در این واقعیت نیست که فکری با واقعه روز جمعه تازه فهمیده است پا به چه جهنمی گذاشته است. حتی اگر او بیش از 15 سال بازیکن بارز همین تیم و مدتی کاپیتان آبیها بوده و کارش را هم بلد باشد و بازیکنان مستعد و متعدد خوبی در اختیارش باشند، باز تغییری در واقعیت فوق ایجاد نمیشود. قبول مسئولیت این شکست از جانب فکری در نشست مطبوعاتی بعد از بازی خبر از واقعبینی وی و این نکته میدهد که او نمیخواهد گناه را گردن دیگران بیندازد، اما برای آرام شدن خیل هوادارانی که حتی طاقت یک باخت را ندارند و از استراماچونی بهغلط برای خود یک بت ساختهاند، حتی یک ناکامی هم برای ارجاع مربی جدید و بومیشان به مقابل در جهنم کاملاً کافی و وافی و امری بهغایت پسندیده و لازم نشان میدهد؛ چیزی که فکری طعم تلخ آن را قطعاً در 48 ساعت اخیر چشیده است.