حمیدرضا عرب
1- کمیته فنی باشگاه استقلال در شرایطی انتخاب شده که عملاً کار مهمی تا پایان فصل ندارد. روال است چنین کمیتههایی تشکیل شوند تا در انتخاب کادر فنی و بازیکنان نقش ایفا کنند، اما کمیته فنی استقلال در شرایطی گزینش شده که تصمیمگیران باشگاه هم سرمربی را برگزیدهاند و هم بازیکنان را. حال اگر ملاک از تشکیل این کمیته کمک به کادر فنی است که باید از تصمیمگیران باشگاه استقلال پرسید پس نقش دستیاران و مشاورانی که در کادر فنی حضور دارند چه میشود و آیا انتخاب این کمیته بهجهت یاری رساندن به کادر موازیکاری نیست؟
البته انتخاب برخی افراد در کمیته فنی استقلال هم جای بسی تأمل دارد و مشخص نیست خسرو حیدری که خود تازه از فوتبال فارغ شده و تجربه آنچنانی ندارد به چه منظور در این کمیته قرار گرفته است و آیا حضور او میتواند برای فکری که از کسوت بیشتری برخوردار است مفید باشد؟
پیشتر نیز حضور امید روانخواه در کمیته فنی استقلال شگفتآور مینمود و مشخص نشد تصمیمگیران باشگاه استقلال چرا فردی را که زمان قابل توجهی هم در استقلال فعالیت نکرده و دانش آنچنانی در فوتبال ندارد را در کمیته فنی قرار دادهاند. البته برخی افراد که چهرههای کاریزماتیکی محسوب میشوند در این کمیته جای داده میشوند که از جمله میتوان به بهتاش فریبا اشاره کرد که حضورش در کمیته فنی استقلال همواره منشأ خیر بوده، اما برخی نامها تا رسیدن به مرزی که قابلیت اثرگذاری در چنین کمیتههایی را داشته باشند، فرسنگها فاصله دارند و روشن نیست به چه واسطهای سر از یکی از مهمترین نقاط باشگاه درمیآورند؟ باشگاه استقلال نباید انتخاب کمیته فنی را از سر رفع تکلیف یا حفظ ظاهر برگزیند و باید هم زمان انتخاب را بهدرستی در نظر بگیرد و هم بهکارگیری افراد را تا این کمیته جایگاه واقعی خود را در باشگاه باز کند و نقشی کلیدی و محوری داشته باشد. این کمیته بخصوص برای باشگاه استقلال که در طول سال بارها با وضعیت بحرانی ناشی از فقدان مدیر یا حتی سرمربی مواجه میشود بسیار ضروری است.
2- اعتراض رسمی باشگاه استقلال به انتخاب محمدحسین زاهدی بهعنوان داور بازی با فولاد و پیامد آن اعتراض فکری به این واکنش و حمایت تمامقد از جامعه داوری نیز نشان میدهد سیاستهایی که باشگاهنشینها در پیش گرفتهاند با آنچه در مخیله فکری میگذرد تفاوت آشکاری دارد. معمولاً مدیر یک باشگاه پیش از شروع فصل با سرمربی جلسات متعددی بهجهت هماهنگی برگزار میکند. این نشستها برای همسویی و همفکری در مسائل ریز و درشت باشگاه است و مدیر و سرمربی باید ساعتها دور یک میز بنشینند و درباره خطمشیهای خود گفتمان کنند تا از افکار و عقاید دیگری آگاه شوند و در نهایت سیاستی هماهنگ را در پیش بگیرند. در سالهای دورتر مدیران باتجربه استقلال معمولاً با همین سیاست جلو میرفتند و قبل از شروع رسمی کار و در خلال برگزاری لیگ بارها به نشست با سرمربی خود میرفتند اما واکنش اخیر فکری به بیانیه باشگاه استقلال نشان میدهد کمترین هماهنگی میان او که عالیترین مقام فنی است و مددی که ظاهراً بالاترین پست مدیریتی را دارد، وجود ندارد و هر یک سیاستهای خود را دنبال میکنند.
این وضعیت زمانی بیشتر به پرستیژ باشگاه استقلال لطمه وارد میکند که تیم در کوران سخت رقابتها قرار بگیرد و نیاز به یک سیاستگذاری واحد باشد. بدون شک اگر تصمیمگیران باشگاه استقلال در ایجاد هارمونی قدمهای محکمی برندارند این موضوعات به ظاهر کوچک روزی تبدیل به یک غده سرطانی خواهد شد و به باشگاه آسیبهای جدی و بنیادین وارد خواهد کرد.
3- شکل جدایی دکتر امین نوروزی از استقلال نیز آثاری از ناهماهنگی میان کادر فنی و مدیران باشگاه استقلال را نمایان ساخت. اینکه در اختلاف به وجود آمده میان پزشکان و بازیکنان چه کسی مقصر بود نیاز به راستیآزمایی بیشتر دارد، اما ضروری است به پاسخ این سؤال هم دست یافت که چرا مدیران باشگاه استقلال حاضر به برگزاری یک نشست خودمانی میان پزشکان و بازیکنان نشدند تا این اختلاف فیصله یابد؟ در ماجرای جدایی نوروزی و ستوده از استقلال نیز به نظر میرسد محمود فکری و همکارانش از فقدان پزشکان چندان رضایت نداشتند اما بهجهت آنکه دیگر زمان در حال تلف شدن بود اقدام به انتخاب تیم جدید پزشکی کردند تا بیش از این تیم لطمه نخورد. هرچند به نظر میرسد در جدایی شاهین طاهرخانی از استقلال نیز همین فضا حاکم بوده چراکه فکری بعد از اینکه مددی مدعی شد او خواهان جدایی طاهرخانی شده، صراحتاً اعلام کرد اصراری به جدایی این بازیکن نداشته است. درتایید ناهماهنگی ها باید به بی اطلاعی جواد زرینچه از انتخاب خود به عنوان عضو کمیته فنی نیز اشاره داشت