سام ستارزاده
تازهترین صحبتهای محمدرضا زنوزی در مورد موانع مختلف باشگاهداری در ایران، حاوی نکات قابل تأمل بسیاری هستند. پس از طرح ادعاهای بیسابقهای در مورد دلالی و فساد در پرونده و شکایات خارجیها، مالک جنجالی فوتبال تبریز روی مشکلاتی دست گذاشته که میتوان از آن بهعنوان مهمترین دغدغههای باشگاههای ایرانی نام برد؛ دغدغههایی که اگر امروز رفع شده بودند، ما با بحران اقتصادی کنونی که گریبان فوتبال را گرفته، فاصله زیادی داشتیم.
محرومیت باشگاهها از حق پخش تلویزیونی و حق بلیتفروشی، عدم حمایت حقوقی برای تولید و فروش اقلام هواداری، عدم انتقال درآمدهای اسپانسرینگ و تبلیغات محیطی به باشگاهها و عدم تعلق جایزه مالی به شرکتکنندگان لیگ برتر و جام حذفی، همه از جمله مسائل مهمی بودهاند که هیچگاه تیتر یک رسانههای ورزشی بزرگ نشدهاند. در این سالها، حاصل وجود، تداوم و مسکوت ماندن این مشکلات، تقویت سه شیوه زیانده باشگاهداری در ایران بوده: باشگاهداری دولتی، خصوصی و صنعتی. کلیت هر سه شیوه هم یکسان است: یک نهاد باید خیز بردارد، از جیب مایه بگذارد و به عشق هوادار زیان بدهد تا یک باشگاه سربلند شود.
بیشک اغلب ما بر این باور هستیم که مدیریت دولتی مدتهاست که به بنبست رسیده. همین موضوع نگاهها را به مالکین خصوصی ثروتمند ورزشدوست دوخته؛ بلکه آنان ناجی باشگاه محبوبشان شوند. جمله «مالک خصوصی، با شکست باشگاه ضرر مالی میکند و بهخاطر خودش هم که شده، صلاح باشگاه را رقم میزند» پشتوانه امیدبخشی برای حمایت از مالکان خصوصی بوده اما زنوزی که خود یک مالک خصوصی سرشناس است، از طرفی مهر باطل را بر این استدلال زد و از طرفی دیگر، این سؤال را که «مالکین چرا بر حفظ باشگاههای زیانده خود اصرار دارند؟» در ذهن فوتبالدوستان برانگیخت.
نگاه به تاریخچه باشگاهداری خصوصی، ما را به پاسخ ترسناکی میرساند. وقتی ببینیم در سالهای گذشته، باشگاههای حتی کمهواداری مانند استیلآذین، راهآهن، پدیده و نفت تهران به دست مالکینی اداره میشدند که بعدها بهعنوان بدهکار بانکی و مختلس شناخته و یا حتی به جرایمی از جمله پولشویی، دستگیر و محکوم شدند، نگرانی ما از آینده همین باشگاههای خصوصی انگشتشمار کشور هم تشدید میشود؛ بهویژه آنکه هیچکدام از تیمهای خصوصی نامبرده حال و روز خوبی ندارند.
البته اگر منصفانه نگاه کنیم، گسترش فولاد زنوزی موفقترین تجربه باشگاهداری خصوصی در سالهای اخیر فوتبال ایران بوده اما کار در باشگاه پرهوادار و ریشهداری مانند تراکتور حساسیت و اهمیت چندبرابری دارد. ما امیدواریم محمدرضا زنوزی، یک «م-ز» نباشد؛ بلکه یک مالک عاشق فوتبال باشد که خود در حرفهایش ترسیم میکند چرا که تنها این نوع از افراد که اتفاقاً کمیاب هم هستند، شانس ثبات و نتیجهگیری درازمدت با باشگاههای غیرصنعتی را دارند.