مهدی روحی، معاون اسبق باشگاه نساجی
صحبتی با مردم مازندران و قائمشهر
به بهانه نساجی که همه عاشقش هستیم
یک مازندرانی، برای گفتن و نوشتن از «نساجی»، دلیل خاصی نمیخواهد. بخشی از عشق به مازندران، بی برو برگرد، مربوط به نساجی قائمشهر است. چه روزگاری که از این شهر امثال «مسگر ساروی»ها و «دستنشان»ها و... در تیمهای منتخب استان و تیم ملی نقشآفرینی میکردند و چه امروز که شناسنامه فوتبال مازندران، دارد برای دومین سال پیاپی در بالاترین سطح فوتبال ایران، میجنگد.
نساجی، برای فوتبال مازندران یک هویت و شناسنامه قدیمی و دوستداشتنی است که امروز، همچنان از آنچه شایستهاش است، دور مانده. این باشگاه (تیم) در این سالها به دفعات مالکان متفاوتی را به خود دیده که علیرغم مشکلات فراوان، هر کدام به دلیلی سعی کردند بمانند و کمک کنند یا حتی نکنند!
نساجی در این چند سال اخیر، کم به غرورمان اضافه نکرده و کم آسیب ندیده که این، طبیعت کار در فوتبال دشوار کشور است. باشگاههایی که هنوز در حسرت باشگاه شدن، ماندهاند اما با عشق طرفدارانشان، جان میکنند که بمانند.
امروز نساجی ولی هویت مالکانه متزلزلی دارد. از دو مالک محترم نساجی، یکی ترجیح میدهد که در سکوت کمک کند و دیگری، سکوت را برنمیتابد و حتی دیگر منابع مالی مستحکمی هم ندارد که برای تیم هزینه بکند. آقای صنیعیفر، امروز از دیروزش برای نساجی، فاصله گرفته است و خدا میداند که این تغییر موضع به چه دلیلی صورت گرفته اما هر چه هست، صنیعیفر ترجیح میدهد که فقط اسمش به هر شکلی که ممکن است، بهعنوان مالک این تیم دوستداشتنی باقی بماند.
او مدتی از تاکتیک مصاحبه و انداختن توپ مشکلات به زمین دیگران استفاده کرد و امروز سعی دارد با سوءاستفاده از احساسات پاک عاشقان نساجی و با دادن پست و مقام به افرادی که حاضرند غرور نساجی را به بهایی اندک معامله کنند، فضا را به نفع خود برگرداند. لیدرنماها و شبهرسانهایهایی که به برکت فضای مجازی، خودشان را کاسبان رسانه کردهاند، این روزها بیش از پیش به آقای مالک نزدیک شدهاند!
شکی نیست که احساسات و تعصب، یکی از موارد مهم در زنده ماندن شور و حال فوتبالی و ورزشی است اما سوءاستفاده از این احساسات پرشور و مصادره کردنشان، اتفاق نامبارکی است که از سوءنیت برمیآید.
فراموش نمیکنم زمانی را که نگارنده بهعنوان یکی از عاشقان بیشمار نساجی، در منصب معاونت فرهنگی باشگاه با حمایت «صادق درودگر» موفق به کسب امتیاز بهرهبرداری از 6 هکتار زمین اختصاصی برای نساجی شدیم اما در ادامه و بعد از تغییرات، هیچکس پیگیر این مسأله مهم نشد. اینکه چرا نشد هم به نظرم بسیار مرتبط است به همان مسائل زیرساختی که هنوز حل نشده است و برطرف شدنش هم به یک ساختار منسجم نیاز دارد اما... .
دلم میخواهد در این فرصت، دوستداران پرشور نساجی را خطاب قرار بدهم که خودم نیز یکی از آنها محسوب میشوم؛ نساجی، فقط متعلق به دیروز و امروز نیست که قابل مصادره باشد. این باشگاه، قدمتی به اهمیت تاریخ باشکوه مازندران؛ دیار طبری دارد که هرگز به اشخاص وابسته نبوده است و حیاتی برای فردا و همیشه دارد که جاودانه است. آدمها به نساجی میآیند و میروند که زندگی یعنی همین اما آنچه بر جای میماند، اصالت و هویت است که این باشگاه (تیم) مردمی، علیرغم تمام منفعتطلبیهای برخی، سرشار از اصالت است.
امیدوارم فراموش نکنیم که احساسات، برای ورزش بسیار خوب است اما باید حواسمان باشد که فریب احساساتنماییهای آنهایی که دلشان در گرو هویت و اصالت نساجی نیست را نخوریم. به آقای صنیعیفر هم پیشنهاد میکنم با اینکه ما قدردان زحمات گذشته او هستیم اما این لحظه، لحظهای است که رفتن، معنای درک شرایط و کمک به ارتقای باشگاهی است که بزرگتر از اسمها و نامهاست.
به امید سرافرازی همیشگی نساجی مازندران و عاشقانی که همیشه عاشقش خواهند ماند.