امیر علیزاده
چند روز است که هواداران زیادی پای کامپیوتر نشستهاند و سایت فروش آنلاین بلیت بازی روز پنجشنبه ایران و کامبوج را مدام ریفرش میکنند تا شاید بخت یارشان باشد و فدراسیون دوباره چند جایگاه را بنفش کرده باشد. هواداران زن برای اولینبار میتوانند بلیت بخرند و به استادیوم بروند، اما جایگاههای اختصاصی محدود شدهاند، برخلاف درخواست فیفا که هرگونه محدودیتی را برای ورود زنان غیرقابل قبول دانسته است.
تا حالا 5هزار نفر بلیتهای جایگاههای زنان را خریدهاند؛ هر بار تنها ظرف چند دقیقه پس از آن که سایت باز شد. تا کنون صحبت از این بود که این ظرفیت اختصاصی به ۱۰هزار نفر افزایش پیدا کند. شکی نیست که این 5هزار بلیت نیز در عرض چند دقیقه فروش برود.
سؤال اینجاست که چرا اصلاً باید سقفی گذاشته شود؟
فارغ از بحثهای بجای لزوم رعایت و برقراری عدالت جنسیتی، این تقاضای بالای زنان برای رفتن به استادیوم و فروش راحت بلیت به آنها نشان داد که تبعیضی که تا کنون اعمال میشد و حالا به شکل دیگری همچنان وجود دارد، علاوه بر غیرعادلانه بودن، چقدر هم غیراقتصادی است.
فدراسیونی که در بازاریابی بهطور آشکار مشکل دارد و به زحمت و به زورِ رایگان کردن بازی در یکی، دو سال اخیر سعی کرده چندهزار نفر را به بازیهای تیم ملی بکشاند، حالا با گروه جدیدی از هواداران روبهرو است که علاقه شدیدی به رفتن به استادیوم دارند و حاضرند بلیت را بخرند؛ هوادارانی که تا پیش از این دسترسی به آنها ممکن نبود. به عبارت دیگر برای یک کالای فدراسیون که روی دستش مانده بود و در مواقعی آن را حتی مجانی عرضه میکرد، حالا هزاران مشتری دستبهنقد پیدا شده است.
یک حساب سرانگشتی نشان میدهد فدراسیون فوتبال با محدود کردن عرضه بلیت به زنان، خود را از چه منابع درآمدی حیاتی محروم میکند؛ آن هم در این شرایط اقتصادی کشور و با این وضعیت وخیم مالی که فدراسیون فوتبال دچارش است و هر درآمد اضافهای حیاتی است.
در پنج مسابقه قبلی تیم ملی بهطور متوسط 6هزار نفر در هر بازی به استادیوم رفتهاند. تقریباً نصف این ۳۰هزار نفر هم برای تماشای بازی دوستانه مقابل بولیوی به آزادی رفتند. در آن بازی هم اتفاقاً بهصورت گزینشی تعدادی تماشاگر زن توانستند به ورزشگاه بروند. حالا فقط در یک بازی با کامبوج 5هزار بلیت به زنان فروخته شده است؛ تنها در عرض چند دقیقه. درآمد حاصل از فروش این 5هزار بلیت به زنان ۱۰میلیون تومان میشود. اگر واقعاً این سهمیه به ۱۰هزار بلیت افزایش پیدا کند، این درآمد به ۲۰میلیون تومان افزایش مییابد. همین یک توجیه اقتصادی ساده دلیل کافی است برای اینکه اصولاً محدودیتی برای فروش بلیت به زنان اعمال نشود.
اما برداشتن محدودیت فروش بلیت به زنان تنها روی درآمد بلیتفروشی و درآمدهای روز مسابقه تأثیر نمیگذارد؛ فدراسیون با این گروه هدف جدید درآمدهای تجاری خود را هم میتواند افزایش دهد. ارزش حقوق اسپانسرینگِ تیمی که استادیوم را پر میکند و زنان را هم بهعنوان هوادار خود دارد بیشتر از تیمی است که استادیومش خالی است و هوادارانش فقط مرد هستند. درآمدهای بازارپردازی (مرچندایزینگ)، دیگر منبع درآمدهای تجاری هم با فروش مدلهای زنانه پیراهن تیم ملی و کالاهای زنانه هواداری میتواند افزایش پیدا کند.
حتی اگر بازار فروش حقوق پخش تلویزیونی هم عادی بود و صداوسیما حق فدراسیون و لیگ را میداد، حضور زنان در استادیوم روی این منبع درآمدی هم تأثیر میگذاشت، چون حالا دیگر نیمی از جامعه از تماشای فوتبال محروم نیست و با اشتیاق مسابقات را دنبال میکند.
البته بهرهبرداری از این فرصتها مستلزم داشتن یک استراتژی یکپارچه و بلندمدت بازاریابی است که فدراسیون فوتبال از آن برخوردار نیست. از فدراسیونی که پیراهن تیم ملی خود را با وجود راهیابی به جامجهانی میخرد و در بهترین حالت بازیها را باید رایگان برگزار کند تا هوادار به استادیوم برود، نمیتوان انتظار داشت فرصتهای اقتصادی قابل توجه حضور زنان در استادیوم را هم درک کند.
حضور بدون محدودیت زنان در استادیوم، درهای زیادی را برای فدراسیون فوتبال باز میکند اما فدراسیون این درها را به روی خود میبندد و خود را از درآمدزایی محروم میکند. در شرایط بحران اقتصادی و تحریمهای خارجی، اعمال محدودیت برای فروش بلیت به زنان در واقع یکجور خودتحریمی است.
منبع: بازار ورزش